
رمان سیاسی رمانی است که مستقیماً با جنبههای معینی از زندگی سیاسی سروکار داشته باشد و در آن جنبههای سیاست از عناصر لازم سازندهی اثر باشد، نه زمینهی فرعی و حاشیهای آن. رمان سیاسی یک نوع ادبی است که بیشتر بهایدهها و مضامین تعلیمی توجه دارد تا به بیان احساسات. در این قبیل رمانها، مکانیسم قوهی قضاییه، نحوهی شکلگیری و اجرای قانون و عوارض و طرح نظریههای سیاسی، اجتماعی و فلسفی به بوتهی نقد سپرده میشود و بدین سان است که سیاست بهراحتی میتواند فضاهای خالی داستان را پر کند و همواره خواننده را در یک حالت تعلیق مناسب و حساب شده قرار دهد. رمان ایتالیایی، نوشتهی شکری المبخوت، یک رمان سیاسی به معنای واقعی کلمه است، رمانی که توانسته از محدودیتها و تنگناهای این ژانر فراتر رود و داستانهای عشق و سیاست را در ترکیبی متناسب در فرم رمان خود هماهنگ کند. داستان عاشقانهای که بر بستر سیاست تبدیل به عشقی سیاسی میشود و حوادث خونبار سیاسی که در گرماگرم عاشقانهها رخ میدهد. شکری المبخوت در رمان ایتالیایی، که در سال 2014 در تونس به چاپ رسیده است و جوایز متعددی ازجمله بوکر سال 2015 را کسب کرده است، راوی امیدهای شکستخورده و عاشقانههای بربادرفته یک نسل بر زمینهی تاریخ پرفرازونشیب تونس معاصر بوده است.
داستان یک عشق سیاسی
ایتالیایی داستان جوانی به نام عبدالناصر، ملقب به ایتالیایی، است که در روز تشییعجنازهی پدرش بهدلیل نامعلومی به امام جماعت محله حمله میکند و بهشدّت او را مورد ضربوشتم قرار میدهد. راوی تلاش میکند انگیزههای پشت این حمله را کشف کند. این رمان داستان کشمکشها و جدالهای فکری عبدالناصر در میانهی تحولات سیاسی تونس در اواخر دههی هشتاد میلادی است.
کشور تونس تا نیمهی قرن بیستم کشور مستعمرهی تحت سلطهی فرانسه بود. در سال 1956، تونس توانست به استقلال و حاکمیت ملی دست یابد. قهرمان و رهبر مبارزات ضد استعماری کسی نبود جز حبیب بورقیبه (1903-2000). بورقیبه پساز استقلال تونس از فرانسه به نخستوزیری و بعد ریاستجمهوری تونس میرسد و بهمدت سی سال تا سال 1987 قدرت را بهصورت مطلق در دست داشت. تونس دراین دوران سیساله تحولات متعددی را از سرگذراند. حبیب بورقیبه با ایجاد دولتی مدرن و سکولار، تأسیس نهادهای بروکراتیک نوین، قانون اساسی غیرمذهبی، توسعهی صنعت و اقتصاد تونس و تصویب قوانینی در جهت آزادی بیشتر زنان نقش بسیار مهی در فرایند توسعهی اقتصادی و اجتماعی تونس دارد. اما روی دیگر حکومت بورقیبه اقتدارگرایی، تمرکز قدرت در خاندان بورقیبه، نبود آزادی بیان و سرکوب مخالفان سیاسی بود. در واقع، حبیب بورقیبه به تجدد و مدرنیته باور داشت اما فقط در ابعاد اقتصادی و اجتماعی آن. در نوع حکومت مدرن او، توسعهی سیاسی و جامعهی مدنی جایگاهی نداشت. به همین علت، او میراثی دوگانه از خود بر جای گذاشت: استقلال کشور از فرانسه و توسعهی اقتصادی از یک طرف و از طرفی دیگر سرکوب آزادیهای سیاسی و حذف صداهای منتقد. در صفحهی 222 در گفتوگوی عبدالناصر با سید عبدالحمید، رئیس روزنامهی دولتی تونس، دراینباره میخوانیم:
«دولت بزرگترین دروغی است که بشریت تا به حال ساخته، بعد هم به آن ایمان آورده است. دولت من و توییم، و منشیای که در دفتر تنش را در اختیار من میگذارد، بدون اینکه آن را بخواهم، چون من در چشم او نمایندهی دولتم. ما از دوران باستان میدانستیم که حکومت مجموعهای از علامتها و نشانههاست، اما نامشهود است، خدای پنهانی است که هیچکس وجود آن را ثابت نکرده و قابل دیدن نیست. بنابراین هم دوستش دارند و هم از آن متنفرند.»
این پاراگراف بهخوبی بیانگر خشم و سرخوردگی عبدالناصر که نماد روشنفکران متجدد و دموکراسی خواه تونس هست، از دولت حبیب بورقیبه است. دولت بورقیبه مخالفان متعددی داشت. بسیاری از آنها هم براساس گفتمان فکری خودشان به مخالفت با بورقیبه برخواستند. دو گروه با اهمیت و تأثیرگذار در صحنهی سیاسی تونس، اسلامگرایان به رهبری سازمان اخوانالمسلمین واحزاب و گروههای چپگرا بودند. اسلامگرایان، که در رمان از آنها با نام اخوانجی یاد میشود، با اصلاحات مدرن و تجددخواه بورقیبه در زمینههایی فرهنگی و اجتماعی مخالف بودند. برخلاف بورقیبه، خواهان محدودیت حقوق زنان و دخالت دین در ساحت سیاست بودند. برای آنها دولت بورقیبه نماد انحراف از اسلام و پذیرش کفر و فرهنگ غرب بود. چپگرایان هم بهدلیل ساختار اقتصادی دولت او بورقیبه و دولتش را مزدور و دستنشاندهی نظام سرمایهداری جهانی میدانستند. این مخالفتها ادامه داشت تا اینکه بعد از سی سال حکومت بورقیبه، زینالعابدین بن علی، نخستوزیر او، در کودتایی بدون خونریزی و خشونت قدرت را در سال1987 تصاحب کرد. رمان ایتالیایی و سرگذشت قهرمان آن، در طی حکومت بورقیبه و دوران عبور از آن و حکومت زین العابدین بن علی در جریان است. شکری المبخوت با توانایی درگیریها و کشمکشهای سیاسیاین زمان را همراه با شرح روابط عاشقانه که در هیاهوی تحولات سیاسی شکل میگیرد، به تصویر کشیده است. یکی از مهمترین موضوعات رمان، تقابل گفتمانهای سنتگرا و تجددخواه در تاریخ سیاسی تونس است. جامعهای در حال گذار به دنیای صنعتی جدید، که درگیر تناقضات فکری و سیاسی متعدد هست و جریانهای سنتگرا و متجدد هرکدام راهحل متفاوتی برای گذر از این بحران دارند.

شکری المبخوت در رمان ایتالیایی، در قالب شخصیت عبدالناصر، به بیان امیدها و تصورات روشنفکران تونسی در نیمهی دوم قرن بیستم پرداخته است. امیدهایی که در تندباد استبداد و خشونتهای سیاسی به نابودی کشانده میشوند. شاید برای بیان این سرخوردگیها باید به اشعار شارل بودلر نظر کنیم:
«صف طویل نعشکشها، بی سنج و نوحهخوانی، آهسته، از خلال روحم میگذرد، امید شکست خورده میگرید، و زجر، این جبار ددخوی، پرچم سیاهش را بر فرق سر خم شدهام فرومیکوبد.»
عالیییی بود