
چای خوردن، برای ما ایرانیها در خانه و محل کار عمدتاً بهانهای بوده برای رفع خستگی. ما همواره چای را با «خستگی در کردن» مرتبط میدانیم. ما چای میخوریم تا دوباره جان بگیریم، و گویی یک پاداش فوریست که خودمان به خودمان میدهیم. ولی آیا چای خوردن برای ما یک مکث است؟ شاید نه. چای یا قهوه برای ما انگار ترمزیست اضطراری و سریع برای ادامهی پر شتابتر روتینِ زندگی.
در سوئد، فرهنگ روزمرهای هست به نام فیکا؛ سنتی ساده که از دیرباز به زندگی سوئدیها معنا داده. فیکا نوشیدن قهوه یا چای است با یک چیز شیرین چه در تنهایی، چه در جمع - اما نه برای بازگشت به کار، نه برای فرار از کار — بلکه برای ایستادن و توقف دادن. فیکا، از جنس «مکث» است. مکثی ساده، آرام، بیاضطرار، بیوظیفه. در فیکا کسی دنبال گفتوگوی جدی نیست. کسی قرار نیست تحلیل سیاسی بدهد، معامله و یا مبادلهای در جریان نیست. هدف از فیکا، بودن در کنار دیگران است، نه ساختن یا رسیدن. در واقع سوئدیها فیکا میکنند تا لحظاتی هیچکاری نکنند. فیکا تمرینِ «هیچ کاری نکردن» است در جهانی که مدام در حال دویدنیم.
فیکای سوئدی بدون چشمداشت است. نه جلسهی کاریست، نه توطئهی خانوادگی، نه پچپچ سیاسی. یک مکث آگاهانه است برای اینکه یادمان بیفتد زندهایم. برای اینکه بدون اضطراب، بدون قضاوت، در لحظه و برای همان لحظه زندگی کنیم.
البته ما هم گاهی طی روز پیش میآید که در کافهای بنشینیم و قهوه و یا چایی بنوشیم و لحظهای را با خودمان و یا با دوستانمان بگذرانیم. اما نکته اینجاست که فیکا پیشامد نیست. یک عادت است. فیکا بخش ثابتی از زندگی هر روز یک سوئدیست.
و شاید این همان چیزیست که ما در زندگی روزمرهمان کم داریم: فیکا الهامبخش است؛ نه بهعنوان یک سنت وارداتی، بلکه بهعنوان بازخوانی چای نوشیدن خودمان؛ نوشیدن یک استکان چای ایرانی یا یک فنجان قهوه نه برای رفع خستگی، بلکه برای پذیرش لحظهای که در آن هیچ کاری مهمتر از «حضور» نیست.
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.