
آیا زمان بازتعریف قدرت نرسیده است؟
اگر زنان بخشی از ساختار قدرت در نظر گرفته نمیشوند آیا این قدرت نیست که باید بازتعریف شود؟ چند قرن دیگر باید صبر کنیم تا چنین شود؟
مری بییرد، تاریخدان برجسته و استاد مطالعات کلاسیک دانشگاه کمبریج، در کتاب خود، زنان و قدرت، قصد دارد بدرفتاری با زنان و مشکلات جنسیتی را از آغاز سنت ادبی غرب تا به امروز بررسی کند.
تاریخ سههزارسالهی سکوت
از اولین نمونهی ثبتشده از بریده شدن صدای زنی در ملاعام سههزار سال میگذرد. در ادیسهی هومر، تِلِماخوس، جوانی که تازه پشت لبش سبز شده به مادرش پنهلوپه گوشزد میکند که به جای خطاب و عتاب نقالان و شعرخوانان به اقامتگاه خودش بازگردد و به کارهای زنانه مشغول شود؛ چون سخنوری کار مردان است؛ مردان و بالاتر از همه او، یعنی تلماخوس!
هرچند مضحک اما این صحنه آشنا به نظر میرسد؛ پسر جوان کمسن و سالی یک زن عاقل جاافتاده را ساکت میکند.
واضح است که این تنها نمونه از به سکوت واداشتن زنان نیست؛ بییرد با اشاره به کاریکاتوری قدیمی در مجلهی طنز پانچ، شنیده نشدن صدای زنان در انظار عمومی، از کرسیهای جلوی مجلس گرفته تا قشر کارگر را به خوبی به خواننده نشان میدهد. این کاریکاتور در واقع تصویری از این دیالوگ درخشان است:
پیشنهاد فوقالعادهای است خانم تریگز. شاید یکی از آقایان حاضر در این جمع مایل باشند پیشنهادش بدهند.
زنان در ادبیات روم باستان
در ادبیات روم باستان، بسیاری از تغییر شکل دادنهای آدمیان و ایزدان (به شکل ویژه در دگردیسیها اثر اوید) به دلیل به سکوت واداشتن زنان و در طی فرایند دگرگونیشان اتفاق میافتد؛ تبدیل شدن ایو به گاو تا به جای حرف زدن تنها بتواند ماغ بکشد یا تنبیه کردن اِکو، الههی پرچانه، تا دیگر صدایش مال خودش نباشد و تنها انتهای صحبت دیگران را تکرار کند!
در میان این قطعات ادبی، نمونههایی از زنانی پیدا میشود که به دلیل زن بودن سکوت نمیکنند و از حق خود دفاع میکنند. به طور مثال مِیسا، زنی که چون موفق شده در محکمه از خودش دفاع کند بیناجنسی خوانده میشود! زیرا اینطور به نظر میرسد که او پشت ظاهر زنانهاش سرشت مردانهای دارد.
اما عمل زشت صحبت کردن در اجتماع برای زنان دو استثنای عمده داشته است؛ اول، زنانی که قرار بوده در مقام قربانی و شهید ظاهر شوند معمولاً پیش از مردن، بلند و صریح صحبت میکردند؛ مثلاً ایمان خود را با صدای رسا اعلام میکرده و سپس به کام شیر میرفتند!
در مورد دوم، گاهی برای دفاع از خانه، فرزند یا شوهرشان میتوانستند به صورت قانونی و مشروع از جا بلند شوند و حرف بزنند یا اینکه در صورت لزوم از منافع زنان دیگر دفاع کنند اما به نمایندگی از مردان یا کل جامعه؟ هرگز!
همانطور که حکیمی در قرن دوم میلادی میگوید:
"زن باید با همان نجابتی از آشکار کردن صدایش بر غریبهها پرهیز کند که از کندن رخت تنش پرهیز میکند."
شبیه زنها حرف نزن
در سراسر ادبیات کهن، به اقتدار صدای بم مردانه در مقایسه با صدای زنانه اشاره شده است؛ صدای بم، نشانگر شجاعت مردانه و صدای زیر نشانگر بزدلی زنانه است.
"هرچند از آواز دلانگیز صدای زنانه تعریف و تمجید میکردند اما با کاربرد آن در دنیایی بزرگتر کاملا مخالف بودند."
از آنجا که نویسندهی این کتاب، فرهنگ غرب را همچنان تأثیر گرفته از اروپای باستان میبیند، پس میتوان گفت احتمالاً به همین خاطر بوده که مشاور مارگارت تاچر، اولین نخستوزیر زن بریتانیا، فکر میکرد بهتر است خانم تاچر آموزش صدا ببیند و صدایش آهسته و بم شود تا به لحنش اقتدار و اعتبار بیشتری ببخشد.
رابطهی زنان با قدرت در دنیای امروز
اگر چشمهایتان را ببندید و بخواهید تصویر یک رییسجمهور یا یک پروفسور را مجسم کنید احتمال اینکه او را مرد تصور کنید بیشتر نیست؟
حتی اگر خودتان یک پروفسور خانم باشید ممکن است با نویسندهی کتاب همعقیده باشید:
"هنوز برای من دشوار است که خودم یا کسی مثل خودم را در شغلم تصور کنم."
او میگوید: "ما هیچ الگویی برای زن قوی نداریم مگر اینکه او را بیشتر شبیه به مردها ببینیم. کتوشلوار مقرر، یا دست کم شلوار که بسیاری از زنان سیاستمدار غربی میپوشند؛ شاید ساده و کاربردی باشد اما از سویی دیگر -مثل پایین آوردن زنگ صدا ـ شگرد سادهای است تا ظاهر مؤنثها بیشتر شبیه مذکرها شود."
آنها از پسش برآمدهاند
اگر به زنانی که توانستهاند با وجود شرایط دشوار از پسش بربیایند نگاه کنیم میبینیم که شگردهای پشت موفقیتشان به تقلید از سبک و اصطلاحات مردانه محدود نمیشود. چیزی که بین بسیاری از این زنان مشترک است توانایی تبدیل نمادهای ضعف زنانه به امتیاز است. همانطور که مارگارت تاچر این کار را با کیفدستیاش انجام داد. اصطلاح زیر ضربات کیف گرفتن وقتی تبدیل به فعل قدرت سیاسی شد که تاچر یکی از وزرایش را با کیفدستیاش زد!
ترزا می با آن کفشهای پاشنه سه سانتیاش از جمله کسانی بود که از بستهبندی شدن در الگوهای مردانه دوری میکرد.
این حقیقت که او بخشی از دنیای باشگاه پسران نبود گاهی کمکش کرد تا از انزوا، قدرت و آزادی کسب کند و قلمروی مستقلش را از مردفهم کردن دور نگه دارد.
سخن آخر
مری بییرد، استاد تاریخ کلاسیک، سخنرانیهایش را در قالب کتابی با نام زنان و قدرت در سال ۲۰۱۷ منتشر کرده است. خواندن این کتاب از آنجا که از ادبیات روم باستان و کلاسیک بهره گرفته خالی از لطف نیست. از پنهلوپه و مدوسا گرفته تا هیلاری کلینتون و الیزابت وارن، شباهتهای ناگزیری بین باورهای فرهنگی ما دربارهی رابطهی زنان با قدرت وجود دارد.
"صحنهی تلماخوسی که مادرش پنهلوپه را وقتی جرأت میکند در جمع دهان باز کند سرزنش میکند هنوز در قرن بیستویکم به کرات تکرار میشود."
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.