ورود به آوانگارد

از پنجره به پرتگاه

مروری بر رمان دفاع لوژین نوشته‌ی ولادیمیر نابوکوف

آرمینا میلانی
جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

نابوکوف در آخرین روزهای نگارش دفاع لوژین[1] به مادرش نوشت:«تا سه چهار روز دیگر آخرین نقطه‌ها را خواهم گذاشت. بعدش دیگر تا مدت زیادی با چنین تم‌هایی که این قدر مهیب هستند طرف نخواهم شد بلکه یک چیز آرام و هموار خواهم نوشت. البته من از لوژین خودم راضی‌ام اما عجب چیز پیچیده‌ی پیچیده‌ای بود!»

لوژین، پسربچه‌ای کم حرف که از هر گونه صمیمیتی با انسان‌ها پرهیز می‌کند و منزوی‌ست؛ با کشف شطرنج، به آن پناه می‌برد و زندگی‌اش را وقف آن می‌کند. برای او شطرنج فقط یک بازی نیست، بلکه با آن از واقعیات زندگی و تغییرات فرار می‌کند؛ همانقدر که درمهار مهره‌های واقعی زندگی ناتوان است، می‌تواند مهره‌های ساختگی شطرنج را کنترل کند و همچنین با تغییرات روبرو نشود زیرا شطرنج بازی تکرار الگو­هاست نه تغییرات غیرمنتظره. نویسنده بر همین اساس زندگی لوژین را می‌آفریند، بر اساس تکرار الگوها، در کودکی و بزرگسالی. همانطور که از ابتدای رمان درمی‌یابیم، لوژین کوچک، پسری نیست که با دگرگونی‌ها به آسانی کنار بیاید، اولین بار برای پرهیز از رفتن به شهر از ایستگاه قطار فرار می‌کند، در مدرسه با بچه‌ها کنار نمی‌آید و در آخر ترک تحصیل می‌کند. نابوکوف وقتی می‌نویسد، دارد شطرنج بازی می‌کند، آرام آرام شروع می‌کند؛ بسان بازیکنی که در اولین حرکت، مهره پیاده‌اش را به آرامی دو خانه به جلو می‌برد و به ناگهان در یک پاراگراف زمان را شانزده سال به جلو می‌کشاند و روایت را در دهه سوم زندگی لوژین ادامه می‌دهد؛ در دهه 30 زندگی قهرمان داستان، ما باز هم تکرار الگوهای رفتاری کودکی را می‌بینیم، با این تفاوت که هر چه به جلو می‌رویم ضربان قلب ما و ضربان قلب بازی نویسنده تندتر می‌شود. این تکرار الگوها به جایی می‌رسد که وقتی می‌خوانیم لوژین در صدد پنهان کردن صفحه شطرنج از چشم همسرش است، به یاد کودکی او می‌افتیم که صفحه شطرنج خود را از دید پدرش پنهان می‌کرد. درجاهایی از کتاب تصور می‌کنیم نویسنده دارد به قهرمان خود ساخته‌اش می‌بازد اما فقط خیال خام پیروزی‌ست  که پیکره‌ی بازنده لوژین را در برمی­گیرد تا جایی که لوژین را به خود ماتی می‌کشاند. در اواخر کتاب، لوژین خود را گرفتار ترکیبی می‌بیند که نمی‌تواند از پس آن برآید و هرچقدر سعی می‌کند غیرقابل پیش‌بینی بازی کند اما ناکام می‌ماند...

دفاع لوژین | نشر کارنامه (گالینگور)

نویسنده: ولادیمیر نابوکوف ناشر: کارنامه قطع: گالینگور,جیبی نوع جلد: گالینگور قیمت: ناموجود

از نظر خود نویسنده، نابوکوف، دفاع لوژین بیشترین گرما را میان کتاب‌هایش دارد [2] و از نظر من این گرما را خواننده نیز احساس می کند و با آن خو می‌گیرد. «نابوکوف در مقدمه کتاب خود از «تحلیل گذشته گرایانه» یاد می‌کند. در این نوع بررسی، شطرنج باز (مخاطب) باید دریابد که حرکت قبلی چه بوده یا چه نبوده، یا چه می‌توانسته باشد یا چه می‌توانسته نباشد. نابوکوف به خواننده می‌گوید کتاب را این طور بخواند. بسیار حرکات و تصاویر که در متن نیامده اما مخاطب هوشمند به وقوع یا عدم وقوع آن ها پی می برد.»[3] در کتاب از شطرنج بازهایی یاد می‌شود که بنظر می‌رسد نویسنده از دنیای واقعی وام گرفته است، مثل توراتی رقیب اصلی لوژین که یادآور "رتی" شطرنج بازی مشهور در اوایل قرن بیستم است. خود لوژین نیز بر اساس دیالوگی از مادرزنش، اقتباسی‌ست از روبنشتاین، شطرنج‌باز نابغه قرن بیستم. مادر می‌گوید: «حتما اسم مستعار است... اسم واقعی اش روبنشتاین یا آمبراسون است.» روبنشتاین نیز مانند لوژین تحصیل نکرده بود، کمترین ارتباط ممکن را با مردم داشت، تمام وقتش را صرف شطرنج کرده بود، و دقیقا مانند لوژین پزشکان شطرنج را برایش ممنوع کردند. این درحالی است که احتمالا شخصیت شطرنج باز های دیگری نیز در خلق شخصیت لوژین دخیل بودند.[4]

دفاع لوژین یکی از رمان های ولادیمیر ناباکوف نویسنده روس است که در سال 1930 نوشته شده است. رمان های دیگر این نویسنده با عناوین"حرف بزن خاطره"، “خنده در تاریکی”، “شاه، بی بی، سرباز” و"به دلقک‌ها نگاه کن" به فارسی ترجمه شده است.

دفاع لوژین | نشر کارنامه (شمیز)

نویسنده: ولادیمیر نابوکوف ناشر: کارنامه قطع: شمیز،جیبی نوع جلد: شمیز قیمت: ناموجود

[1] نابوکوف، ولادیمیر. دفاع لوژین. ترجمه: رضا رضایی.(1384) چاپ سوم، تهران: نشر مرکز.

[2] (نابوکوف 1397: 326)

[3] (نابوکوف 1397: 320)

[4] (نابوکوف 1397 : 320-322)