ورود به آوانگارد

مرد توی زیر زمین خانه‌ام

برگرفته از کتاب "مرد توی زیر زمین خانه‌ام" نوشته‌ی والتر موزلی، ترجمه‌ی رضا اسکندری آذر، نشر هیرمند

نویسنده مهمان
دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

حضور مادرم هنوز در آن اتاق احساس می‌شد. سبد قرقره‌ها و نخ‌هایش، کنار صندلیِ ترکه‌ای چوب‌افرا قرار داشت. دمپایی‌های فرسوده‌ی مخصوص خیاطی‌اش، زیر میز خیاطی آرام گرفته بود؛ گویی هر آن امکان داشت برگردد و آن‌ها را بپوشد. می‌توانستم او را در آینه‌ی ذهنم ببینم؛ با آن صورت کشیده و پوست کرم/قهوه‌ای، بینی پهن اما نه خیلی تخت و چشم‌هایی که از شدت گردی آدم را به یاد چشمان گوی مانند مخلوقات جنگلی می‌انداخت.

همیشه لبش با دیدن من از هم می‌شکفت. همیشه با لبخند مهربانش در اتاق خیاطی چشم‌انتظارم بود.

پدرم جای مبهمی در خاطراتم داشت. با پوستی تیره‌تر از مادرم و بدنی چغر. چاق نه، اما مثل تنه‌ی درخت استوار بود. دستانی پهن داشت و مثل غول قصه‌ها می‌خندید. هیچ‌کس انتظارش را نداشت که ناغافل سر بگذارد و بمیرد؛ به‌خصوص من. شاید اگر انتظارش را داشتم، تا وقتی زنده بود، موشکافانه‌تر نگاهش می‌کردم و دقیق‌تر به حرف‌هایش گوش می‌دادم. به این ترتیب، او با رفتنش یک حفره‌ی بزرگ در حافظه‌ی من ایجاد کرد؛ حفره‌ای مالامال از حسرت. نگاهم را روی تپه‌ها برگرداندم؛ چون اگر بیش از حد به غیبت پدرم توجه می‌کردم، ممکن بود حسرت بدل به گریه‌وزاری شود.

مرد توی زیرزمین خانه ام

نویسنده: والتر موزلی ناشر: هیرمند قطع: شومیز,رقعی نوع جلد: شمیز قیمت: ناموجود

والتر موزلی، مرد توی زیر زمین خانه‌ام ، چاپ اول ،مترجم رضا اسکندری آذر ، نشر هیرمند