کتاب راه طولانی بود از عشق حرف زدیم

نویسنده: رسول یونان

راه طولانی بود از عشق حرف زدیم

روزهای پشت سرهم می‌گذشتند. آرام و گاهی متلاطم. وقتی به اینجا می‌آمدم فکر نمی‌کردم روزهایم این‌گونه سپری شوند. هرکدام از روزها معنای خاصی داشتند. روزی به معنای آب بود، روزی به معنای نان، روزی به معنای هوا، روزی به معنای...

هر کدام از روزها به رنگ خاصی بودند.

روزی به رنگ دریا بود. روزی به رنگ جنگل، روزی به رنگ اسب؟ روزی به رنگ رنج و روزی به رنگ آمیزه‌ای از رنگ‌های روزهای دیگر. معناها و رنگ‌ها درهم‌‌ آمیخته شده بودند و بوی زندگی واقعی می‌دادند؛ بوی شیر، بوی ماهی تازه؟ بوی چوب‌های خوش‌بو در آتش.

من از رؤیاها به واقعیت‌ها پا گذاشته بودم و واقعیت‌ها زیباتر از رؤیاها بودند.

رؤیاها فقط به درد شب‌ها می‌خورند.

این را پدربزگ می‌گفتو

واقعیت‌ها به درد روشنی می‌خورند.

این را عمو رحمان می‌گفت.

صفحه ۱۱۰


متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب راه طولانی بود از عشق حرف زدیم

متاسفانه این کتاب موجود نیست
  • نام کتاب: راه طولانی بود از عشق حرف زدیم
  • ناشر : نیماژ
  • تعداد صفحات: 264
  • شابک: 9786003674103
  • شماره چاپ: 2
  • سال چاپ: 1397
  • نوع جلد: شمیز
  • دسته بندی:
  • امتیاز: امتیازی ثبت نشده

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

نه مقدس و نه نفرین شده، یک عشق زمینی

مروری بر کتاب تاریخ عشق نوشته‌ی نیکول کراوس

احتیاط کنید سرتان به لوستر نخورد

برگرفته از کتاب "احتیاط کنید سرتان به لوستر نخورد" نوشته‌ی رسول یونان، نشر ثالث

کتاب های پیشنهادی