کتاب داستان خیاط

نویسنده: رزالی هم

الزبت به تختش رفت و حاضر نبود برای ازدواج پسرش دست به سیاه و سفید بزند. ویلیام تا حدودی ناامید شده بود اما به‌نظر می‌رسید همه چیز خوب پیش می‌رفت. حساب بانکی و اعتبارات آقای پرات هم به حالت اول برگشته و دوباره فعال شده بود.این بود که خیلی جدی به این فکر افتاد که املاکش را وسعت دهد؛ پرچین بخرد؛ چند تا از نرده‌ها را تعمیر کند؛ یک تراکتور جدید بخرد و برای محصول فصل بعد برنامه‌ریزی کند. به بزرگ‌تر شدن خانواده‌اش فکر کرد و به گرترود که با موقعیت جدید باید خو می‌گرفت و چیزهایی یاد می‌گرفت...

ویلیام غزل شماره‌ی 130 شکسپیر را برای گرترود خواند و از گرترود پرسید: «عزیزم، نظرت در مورد این شعر چیه؟»

گرترود: «چی؟»

ویلیام: «از ویلیام شکسپیر بود.»

گرترود: «قشنگ بود.»

ویلیام: «بله، حالا دقیقا برام بگو که از چی این شعر خوشت اومد گرترود؟»

گرترود: «اغلب شعرها طولانی هستن ولی این کوتاه بود.»

صفحه 128

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب داستان خیاط

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

یعنی قرار است کل زندگی همین لحظات باشد و بس؟

معرفی کتاب باخ برای بچه‌ها نوشته‌ی هلن گارنر

کدام رمان‌های مدرن می‌توانند مرا دوباره به داستان‌خواندن علاقه‌مند کنند؟

معرفی چند کتاب برای علاقه ­‎مندی دوباره به داستان­ خواندن

پیشنهاد نویسندگان بزرگ؛ آنا کارنینا

کتاب آنا کارنینا اثر لئو تولستوی

کتاب های پیشنهادی