کتاب با هم همین و بس

نویسنده: آنا گاوالدا

از وقتی توانسته بود مداد به دست بگیرد، به گوشش خوانده بودند که بااستعداد است، خیلی بااستعداد، زیادی بااستعداد. همه می‌گفتند آینده‌ی نویدبخشی دارد، زیادی زیرک یا زیادی لوس است. با این تعریف و تمجیدها، که اغلب صادقانه و گاه مبهم بودند، به جایی نرسیده بود. حالا هم که فقط بلد بود مثل کنه به دفترهای طراحی بچسبد و مدام پرشان کند. با خودش گفت حاضر است دو بشکه مهارت را با ذره‌ای صداقت مبادله کند، شاید هم با یک لوح جادویی، بله، یک لوح جادویی... تمام! دیگر نمی‌خواست هیچ چیز در ذهن داشته باشد، نه تکنیکی، نه ارجاعی، نه مهارتی، هیچ چیز. می‌خواست همه چیز را از صفر شروع کند.

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب با هم همین و بس

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

مرزی تاریک میان خیال و واقعیت

مروری بر مجموعه داستان هیچ‌کس مثل تو مال این‌جا نیست نوشته‌ی میراندا جولای

باب‌المندب: دروازه‌ی مرگ

مروری بر کتاب راه شاهی نوشته‌ی آندره مالرو

دست‌هایش می‌لرزیدند

برگرفته از کتاب "من او را دوست داشتم" نوشته‌ی آنا گاوالدا، ترجمه‌ی الهام دارچینیان، نشر قطره

کتاب های پیشنهادی