کتاب استانبول

نویسنده: اورهان پاموک

شاید اگر توضیح بدهم که چطور شد عادت شمردن کشتیها به سرم افتاد، موضوع بهتر دستگیرتان شود. در آن زمان – منظور اوایل دهه 1960 است – من و مادر و پدر و برادرم در یک آپارتمان کوچک مشرف به بوسفور در ساختمان پدربزرگ‌ام در جهانگیر زندگی می‌کردیم. من سال آخر دبستان بودم و بنابراین یازده سالم بود. ماهی یک بار ساعت شماطه‌‌دارم را که روی صفحه‌اش عکس زنگ بود، برای چند ساعت پیش از سحر کوک می‌کردم و نیمه‌های شب از خواب بیدار می‌شدم. بخاری را پیش از خواب خاموش می‌کردند و من نمی‌توانستم خودم روشن‌اش کنم، بنابراین کتاب زبان ترکی‌ام را برمی‌داشتم و برای اینکه در آن شب زمستانی سردم نشود، به رختخواب اتاق غالبا خالی خدمتکار می‌رفتم و شعری را که می‌بایست برای مدرسه حفظ می‌کردم با صدای بلند می‌خواندم.

«ای پرچم، ای پرچم آسمان جای!

در آسمان به اهتزاز درآی!» 

افزودن به پاکت خرید 225,000 تومان

کتاب استانبول

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

خبر از پای ندارد و زمین می‌سپرد

حاجی‌بابای اصفهانی، بی‌قراری‌های مسافری بدون مقصد

ماه؛ دوستی برای زمین

مروری بر کتاب کودک من ماه هستم نوشته‌ی استیسی مک آنلتی

نگاهی به سفرنامه‌ی مادام کارلا سرنا

سفرنامه‌ی مادام کارلا سرنا، روایتگر زنان ایران قدیم

کتاب های پیشنهادی

افزودن به پاکت خرید 225,000 تومان