کتاب آن چنان که بودیم

نویسنده: لیلی گلستان

«بهترین دوران زندگی‌ام سال‌های مدرسه بود... وای! در راه مدرسه چه‌ها که نمی‌کردیم، چقدر خوش می‌گذشت، در کلاس چقدر شیطنت می‌کردیم. تخته‌ی سیاه و دست‌های گچی؛ زنگ‌های تفریح چه آتشی می‌سوزاندیم...»

نه! من از آن دسته آدم‌هایی که از این حرف‌ها می‌زنند نیستم. اصلاً و ابداً.

از مدرسه و درس متنفر بودم. از معلم، از کلاس درس، از زنگ‌های تفریح و حتی از راه مدرسه به خانه و خانه به مدرسه. اصلاً از این طرز یادگیری بدم می‌آمد... و می‌آید. ترجیح می‌دهم به روش خودم، آرام از زندگی یاد بگیرم. از این‌که مرا بنشانند و وادارم کنند سراپا گوش شوم، جُم نخورم، وول نزنم، ساکت بمانم و یاد بگیرم بدم می‌آید. 

شاید تاثیر روش پدرم بود که از صبح تا غروب دایم در حال یاددادن بود، آن هم با  استبدادی زایدالوصف.

هنوز هم هر وقت به سفر می‌روم و راهنما می‌خواهد آثار باستانی را به جماعت توریست معرفی کند فوراً جیم می‌شوم و می‌روم در خرابه‌های باستانی می‌چرخم و تماشا می‌کنم. و وقتی بعدا برای همسفرانم می‌گویم چه‌ها دیده‌ام و جزئیات دیده‌هایم را تعریف می‌کنم، متوجه می‌شوم که آنها آثار باستانی را فقط شنیده‌اند و یاد گرفته‌اند، اما ندیده‌اند. من دیده بوده‌ام – و با جان و دل. 


متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب آن چنان که بودیم

متاسفانه این کتاب موجود نیست
  • نام کتاب: آن چنان که بودیم
  • ناشر : حرفه هنرمند
  • تعداد صفحات: 338
  • شابک: 9786005759723
  • شماره چاپ: 2
  • سال چاپ: 1397
  • نوع جلد: شمیز
  • دسته بندی: خاطرات
  • امتیاز: امتیازی ثبت نشده

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

«نَه»‌ترسیدن

مروری بر کتاب قدرت بی‌قدرتان نوشته‌ی واتسلاف هاول

در سودای دنیایی دیگر در همین دنیا

مروری بر رمان شاه، بی‌بی، سرباز اثر ولادیمیر نابوکوف

فیلیپا پری در اتاق درمان

از فیلیپا پری بپرسیم: «چرا همیشه انقدر عصبانی هستم؟»

کتاب های پیشنهادی