کتاب غریبه در شهر
نویسنده: غلامحسین ساعدی
ماه، پشت خانههای گلی را روشن کرده بود. همهجا خاموش و آرام بود. از کوچهها گاه و گداری صدای سوت یا فریاد قرهسورانها که همدیگر را صدا میکردند، شنیده میشد. از پشت بام کوتاهی یک جفت دست بالا آمد و لبهی بام را گرفت و خود را بالا کشید و لحظهای بعد حيدر، وحشت زده و کلافه، پیدا شد. مدتی روی پشت بام دراز کشید و گوش خواباند، آهسته سینهخیز جلوتر رفت، آهسته بلند شد و سایهی خودش را دید که دراز شده و از لبهی بام به کوچه آویخته بود. روی زمین نشست، نفسی تازه کرد و آهسته چهار دست و پا جلو رفت و به بام بلندتری رسید و لبهی بام را گرفت و محکم چسبید. خود را بالا کشید و گوش داد. صدای خندهای از دوردست شنیده شد و به دنبال آن فریاد مردی که نعره میکشید: «مختار خان، های مختار خان!»
حیدر به تماشای اطراف پرداخت و دوباره راه افتاد. از روی یک بلندی، گربهای جست زد و پرید جلو حیدر. حيدر وحشتزده عقب رفت، گربه پا به فرار گذاشت و پشت یک برآمدگی ناپدید شد.
صفحه ۲۳۵- نام کتاب: غریبه در شهر
- ناشر : نگاه
- تعداد صفحات: 286
- شابک: 9789643519780
- شماره چاپ: 6
- سال چاپ: 1401
- موجودی : 1 عدد
- نوع جلد: شمیز
- دسته بندی: داستان فارسی
- امتیاز: امتیازی ثبت نشده
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی
جدال ازلی عشق و ملامت
تقی مدرسی: مروری بر زندگی و آثار
مامان دوستت دارد
مروری بر کتاب کودک اگر تو نبودی نوشتهی باب دیلن
بهترین کتابهای باربی تا اوپنهایمر که باید بخوانید
پنج کتابی که از حال و هوای باربی به اوپنهایمر تغییر میکنند
کتاب های پیشنهادی