کتاب گاو
نویسنده: غلامحسین ساعدی
مشد حسن زلزل آنها را نگاه میکند و یکباره دیوانهوار خیز برمیدارد و نعرهکشان دور طویله میدود. همه، وحشتزده خود را کنار میکشند و به دیوار میچسبند. مشدحسن شلنگ میاندازد و سینهاش بالا و پایین میرود. وسط طویله میایستد. صدای گاو درمیآورد. و بعد سرش را توی کاهدان میکند و با دهان پر بالا میآید و تندتند نشخوار میکند.
صفحه ۶۴مطالب پیشنهادی
هنر تعاملی با رگههای فلسفی
مروری بر کتاب هنر تعاملی از منظر فلسفی نوشتهی صفا سبطی
حلب در روح من ساکن است
مصاحبه با خالد خلیفه
باغ و قطرههای رنگ
معرفی کوتاه کتاب کودک باغ و قطرههای رنگ نوشتهی احمدرضا احمدی
کتاب های پیشنهادی