کتاب آلیس

نویسنده: یودیت هرمان

آلیس پیش از ظهر رفته بود بیمارستان. بعد از صبحانه. یکی از پزشک‌ها گفته بود بعضی‌ها تنهایی راحت‌تر می‌میرند، کمی تنهاش بگذارید، خودتون رو. عذاب ندید. میشا تنها بود، از ساعت یک شب تا ده صبح، نه ساعتی که نفس کشیده بود و نمرده بود. آلیس در آن پیش از ظهر کنار تخت میشا نشسته بود، تا دوازده. اول این طرف تخت، بعد طرف دیگر. اتاق مناسب استفاده‌ای بود که از آن می‌شد، کمد دیواری، لگن دست‌شویی، دری به توالت، تکه‌ای لینولئوم لاک خورده در جای خالی تخت دوم که رویش بیمار دیگری بستری بود. پرستارها چند روز پیش، بدون ابراز دلیلی تخت دوم را هل داده و بیمار را برده بودند به جایی دیگر.

صفحه ۱۷

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب آلیس

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

از جهانِ قصه‌ها

مروری بر کتاب حیوان قصه‌گو نوشته‌ی جاناتان گاتشال

قلمی که از تبعید می‌نوشت

دوبراوکا اوگرشیچ: مروری بر زندگی و آثار

عشق در خلال جنگ...

مروری بر کتاب کودک عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی نوشته‌ی جمشید خانیان

کتاب های پیشنهادی