کتاب ابر ابله

نویسنده: ارلند لو

بیشه‌زار

بهار شده است.

یک دفعه خیلی گرم شده است.

امروز در کمد برادرم یک شلوارک دوچرخه‌سواری پیدا کردم. با یک تی‌شرت.

برای خودم ناهار بسته‌بندی‌شده حاضری درست کردم و یک بطری قدیمی را پر آب کردم. توپ را هم برداشتم.

بعد با دوچرخه‌ام راهی بیشه‌زار شدم. الان توی بیشه‌زار هستم.

اینجا کاملا آرام است. یکی از روزهای وسط هفته است، پس کس دیگری این دور و اطراف نیست. همه سرکار هستند. یا در دانشگاه.

امیدوارم از آن لذت ببرند.

صفحه 51

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب ابر ابله

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

و کابوسی که از آن بیدار نمی‌شوی!

مروری بر کتاب تو این فکرم که تمومش کنم نوشته‌ی ایان رید

فقط یک بار دیگر...

مروری بر قمارباز نوشته‌ی فیودر داستایفسکی

داستان‌های گمشده

مروری بر کتاب دختر رهبر سیرک نوشته‌ی یوستین گردر

کتاب های پیشنهادی