کتاب فتحنامه ی کلات

نویسنده: بهرام بیضایی

بشنوید، بشنوید، بشنوید
از قصه گوی کهن قصه بشنوید.
بشنوید از پهلوانان ریگزار
سواران اژدها پیکر و اسبان بی‌سوار.
توی خان و توغای خان
دو پهلوان؛ هر دو نامدار-
 
زیر سم تو سن شان خارا شده غبار.
گره پیشانی، پولاد رگ، ستبر سینه، آهن مشت
این هر که دید کشت، آن می شکست پشت.
دو دلاور که میدان کارزار
مانندشان ندیده؛ نه خود چشم روزگار.
در جنگ جنگ‌ها کسی را معلوم نشد
که کدام چیره ترند، در نبرد خیره‌ترند
هر دو تیره پوش، کدام تیره ترند.
جنگ نه که مس می کوفتند
آن‌روز که دلیران روی خود را به خون دشمن شستند.
نامشان بس که دشمن سراسیمه شود سوی بیابان
اما پنهان کجا شود از پر تیرشان؟

صفحه ۷

افزودن به پاکت خرید 60,000 تومان

کتاب فتحنامه ی کلات

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

دایی یوسف از تولد تا مرگ

مروری بر کتاب استالین نوشته‌ی سایمن سیبیگ مانتیفوری

تک‌افتادگی؛ تباهی نوستالژی

مروری بر کتاب بدن تکه‌تکه‌شده نوشته‌ی لیندا ناکلین

گرگی در پوست گوسفند

مروری بر کتاب در برابر استبداد اثر تیموتی اسنایدر

کتاب های پیشنهادی

افزودن به پاکت خرید 60,000 تومان