کتاب حافظ به سعی سایه (همراه با قاب)
نویسنده: شمس الدین محمد حافظ شیرازی
آن یار کز او خانه ما جای پری بود
سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود
دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش
بیچاره ندانست که یارش سفری بود
تنها نه ز راز دل من پرده برافتاد
تا بود فلک شیوه او پرده دری بود
منظور خردمند من آن ماه که او را
با حسن ادب شیوه صاحب نظری بود
از چنگ منش اختر بدمهر به در برد
آری چه کنم دولت دور قمری بود
عذری بنه ای دل که تو درویشی و او را
در مملکت حسن سر تاجوری بود
اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت
باقی همه بیحاصلی و بیخبری بود
خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرین
افسوس که آن گنج روان رهگذری بود
خود را بکش ای بلبل از این رشک که گل را
با باد صبا وقت سحر جلوه گری بود
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ
از یمن دعای شب و ورد سحری بود
مطالب پیشنهادی

شاهد کامل صدا ندارد
مروری بر کتاب باقیماندههای آشویتس نوشتهی جورجو آگامبن

چارلز دیکنز و بچههای خیابانی لندن
معرفی کوتاه کتاب کودک چارلز دیکنز و بچههای خیابانی لندن نوشتهی آندرآ وارن

آرزوهای سوزان
معرفی کتاب بیابان تاتارها نوشتهی دینو بوتزاتى
کتاب های پیشنهادی

