اگر در زندگی‌تان موفق نبوده‌اید لااقل در مرگتان موفق باشید

معرفی کتاب مغازه‌‌ی خودکشی نوشته‌ی ژان تولی

الناز کاظمی

چهارشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۸

(2 نفر) 4.8

مغازه خودکشی ژان تولی

آیا تا به حال فکر کرده‌اید که چطور می‌میرید؟ به وقت مرگ چند ساله‌اید؟ پیر و شکسته شده‌اید و پس از سال‎ها زندگی سالم و سرشار به دلیل کهولت سن می‌میرید و یا این‌که در یکی از روزهای جوانی به یک‌باره و تنها به دلیل گرفتگی یکی از رگ‌های قلبتان می‌میرید؟ تا به حال خودتان را در یک تصادف سهمگین تصور کرده‌اید؟ یا در سقوط  ناگهانی از ساختمانی بلند و حتی از آن پیش پا افتاده‌تر، خفگی در هنگام خوردن یک لیوان آب؟

آیا تا به حال به مرگ خودخواسته فکر کرده‌اید؟ اگر قرار بود خودتان به زندگی‌تان پایان دهید چه روشی را انتخاب می‌کردید؟ روش‌های تیز و برنده و همراه با خونریزی را انتخاب می‌کردید و یا روش‌هایی که با خفگی همراهند؟ به سراغ سلاح گرم می‌رفتید یا دست به دامن طبیعت و سموم گیاهی و حیوانی آن می‌شدید؟ روش‌های خودکشی آن‌قدر زیاد هست که بتوان از آن به عنوان یک شغل و تخصص استفاده کرد. فکر می‌کنید ملزومات داشتن یک مغازه‌ی خودکشی چیست؟ با خواندن داستان مغازه‌ی خودکشی نوشته‌ی ژان تولی به طور کامل با این شغل آشنا خواهید شد.

خلاصه‌ی داستان مغازه‌ی خودکشی 

داستان مغازه‌ی خودکشی در دورانی آخرالزمانی و در مکانی رخ می‌دهد که هیچ‌کس نمی‌داند کجاست؛ سیاستمداران بی‌کفایت با فساد و خرابکاری‌هایشان کشورها را نابود کرده‌اند، هوا به شدت آلوده است و مدام باران اسیدی از آسمان می‌بارد، بیشتر روزها از خورشید خبری نیست، لایه‌ی اوزون از میان رفته و دیگر هیچ گلی نمی‌روید. زندگی انسان‌ها هم به قدری کسالت‌بار و تاریک است که همگی افسرده‌اند و خودکشی عملی مرسوم است. در این میان مغازه‌ای وجود دارد که با شعار معروفش « شما فقط یک‌بار می‌میرید، پس کاری کنید که اون لحظه فراموش‌نشدنی باشه » به انسان‌ها کمک می‌کند که مرگی دلخواه داشته باشند؛ مغازه‌ای پر از طناب‌های دار، سم‌های کشنده، حیوانات زهرآگین، گلوله‌های تفنگ و روش‌های خفگی. صاحبان آن خانواده‌ی «تواچ» هستند، که از چندین نسل قبل به این کار مشغول بوده‌اند و به مشتری‌هایشان کمک می‌کرده‌اند که مرگی دلخواه داشته باشند. همه‌چیز برای کسب و کار «میشیما» و «لوکریس» ایده‌آل به نظر می‌رسد و آقا و خانم «تواچ» به گفته‌ی مامور موسسه‌ی «مرگ‌آوران»، پررونق‌ترین و زیباترین مغازه‌ی آن اطراف را دارند؛ اما شرایط ایده‌آل زندگی این خانواده با به دنیا آمدن کوچک‌ترین عضوش «آلن»، دچار تغییراتی می‌شود. در ابتدا چیز مشکوکی وجود ندارد؛ «آلن» نیز مانند برادر و خواهر بزرگترش، نامش را از فردی مشهور که با خودکشی به زندگیش پایان بخشیده، به ارث برده است. او برای خانواده‌ی تواچ یادآور «آلن تورینگ» ریاضی‌دان و نابغه‌ی انگلیسی است. «مرلین» دختر خانواده که نامش را از «مرلین مونرو» بازیگر مشهور آمریکایی که با قرص خواب به زندگیش پایان بخشید، گرفته است و برادرش «ونسان» که شباهت بسیاری با «ونسان ونگوگ»، نقاش مشهور هلندی دارد. پدر خانواده هم از این قاعده مستثنی نیست؛ «میشیما» پژواک نام «یوکیو میشیما» نویسنده‌ی بزرگ ژاپنی است که در نهایت با هاراکیری[۱] خودش را تسلیم مرگ کرد.

«آلن» از همان کودکی پر از شور و امید است؛ در زمانی که خنده و شادی منسوخ شده، او در کالسکه‌ی خود به مشتریان لبخند می‌زند و هرقدر که بزرگ‌تر می‌شود، اوضاع را برای خانواده‌ی افسرده‌ی «تواچ» سخت‌تر می‌کند. او همیشه لباس‌های شاد می‌پوشد، مدام آهنگ‌های امیدبخش زمزمه می‌کند، همیشه خوبی‌های یک اتفاق را می‌بیند، وسایل مغازه را خراب می‌کند و تصمیم مشتریان را از مرگ برمی‌گرداند. رفتارهایی که برای خانواده‌اش قابل پذیرش نیست و مدام تلاش می‌کنند که «آلن» را تغییر دهند و مانند باقی انسان‌ها ناامیدی به او تزریق کنند؛ آن‌ها در این راه از هیچ‌چیز دریغ نمی‌کنند و حتی برای مدتی او را به «موناکو» می‌فرستند، تا به عنوان کماندوی پیش‌مرگ خودکشی آموزش ببیند.

مغازه‌ی خودکشی معروف‌ترین اثر نویسنده و فیلم‌نامه‌نویس فرانسوی، ژان تولی است. رمانی که منتقدین آن را یکی از مهم‌ترین آثار فانتزی سیاه دو دهه‌ی اخیر جهان می‌دانند. در سراسر کتاب ردپای مرگ وجود دارد و شخصیت‌های اصلی آن [به جز «آلن»] رفتاری بی‌رحمانه و لحنی خشن دارند. «تولی» در این کتاب با لحنی طنزآمیز و شوخی‌های ظریف با یکی از بنیادی‌ترین مفاهیم بشریت، «مرگ» بازی می‌کند و خواننده را تحت تاثیر قرار می‌دهد. درست است که فضای مالیخولیایی داستان در نگاه اول، در ذهن مخاطب هولناک جلوه می‌کند، اما نویسنده با استفاده از معجزه‌ی کوچکش «آلن»، امید را در سراسر کتاب جاری ساخته است. یکی از دلایل محبوبیت این کتاب، هم‌ذات‌پنداری خوانندگان با شرایط آن است؛ وجود داشتن مقداری از این سیاهی و تلخی در زندگی همه‌ی ما انکارناپذیر است و ما شخصیت‌ها را بهتر می‌فهمیم، چون حرف‌هایی آشنا برایمان دارند.

تولی اما هدف مهم‌تری از برانگیختن عواطف خوانندگان و میخکوب کردن آن‌ها دارد؛ او می‌کوشد با زبانی شوخ، ناامیدی و مرگ‌خواهی را به سخره بگیرد و نشان دهد که در تاریک‌ترین شرایط نیز دلیلی برای امید و شادی وجود دارد؛ شاید که دنیای ما به سمت و سویی ناگوار در حرکت است، اما این ماییم که می‌توانیم با تزریق شادی و امید، آینده را بهتر شروع کنیم.

ژان تولی نویسنده‌ای متفاوت

با انتشار کتاب مغازه‌ی خودکشی بود (در سال 2007) که ژان تولی به اعتبار و شهرت جهانی رسید و توجه منتقدان را به خود جلب کرد. او فیلم‌نامه نویس، داستان‌نویس و کاریکاتوریست فرانسوی است که کتاب‌های زیادی نوشته است؛ اما تنها دو اثر او، مغازه‌ی خودکشی و آدم‌خواران، به فارسی ترجمه شده است. احسان کرم ویسی مترجم او به زبان فارسی است که البته گفته است قصد ترجمه‌ی دیگر آثار او را ندارد. داستان آدم‌خواران نیز به عجیبی داستان مغازه‌ی خودکشی است با این تفاوت که برپایه‌ی یک اتفاق تاریخی و حقیقی نوشته شده است. ژان تولی برای نوشتن این داستان مدت‌ها تحقیق محلی کرد تا داستانش را براساس مستندات بنویسد و همین واقعی بودن داستان است که داستان را ترسناک می‌کند. دو کتاب مغازه‌ی خودکشی و آدم‌خواران را در گروه ادبیات طنز سیاه یا کمدی سیاه دسته‌بندی می‌کنند.

ژان تولی نویسنده کتاب های مغازه ی خودکشی و آدم خواران
ژان تولی نویسنده کتاب‌های مغازه‌ی خودکشی و آدم‌خواران

طنز سیاه (Dark Comedy)

طنز سیاه که به آن طنز تلخ یا طنز تاریک هم می‌گویند، زیر شاخه‌ای از کمدی است که در آن نویسنده بی‌پرواتر و یا شاید گستاخ‌تر از حد معمول است. اگر در واکنش به طنز این جمله را شنیدید که «که با هرچیزی نباید شوخی کرد» به احتمال بسیار زیاد با طنز سیاه مواجه شده‌اید. طنز سیاه مورد قبول همگان نیست.

وظیفه‌ی طنز تاریک بازی کردن با مفاهیمی بسیار جدی است که تابوها و عرف جامعه اجازه‌ی شوخی کردن با آن‌ها را به شما نمی‌دهد، موضوعاتی که آن‌قدر دردناک هستند که در اکثر مواقع همه به صورت جدی با آنان برخورد می‌کنند. موضوعاتی مثل مرگ، تجاوز، خشونت، قتل و مفاهیمی این چنینی.

کتاب مغازه‌ی خودکشی نیز در همین دسته قرار می‌گیرد. در این کتاب مرگ بازیچه‌ای برای بقای یک خانواده است. خانواده‌ای که مادرشان بعد از یک روز سخت کاری، در زمان استراحت خود طناب دار می‌بافد. پدرشان شمشیرهای هاراکیری را صیقل می‌دهد تا تیزتر باشند. آن‌ها مرگ را برای مشتریشان تضمین می‌کنند و آرزو می‌کنند که دیگر هرگز آن‌ها را نبینند. در چنین خانواده‌ای افسردگی ارزش و لبخند ضد ارزش است.

ممنوعیت چنین مفاهیمی را زمانی بهتر درک می‌کنید که کتاب را می‌خوانید و رفته رفته با روش‌های بسیاری برای خودکشی مواجه می‌شوید. انگار که کتاب دفترچه‌ی راهنمای خودکشی است. فقط تصور کنید که فردی که در آستانه‌ی خودکشی است، این کتاب را بخواند و روش‌هایی که هرگز از آن‌ها اطلاعی نداشته است را در این کتاب بیابد. این کتاب به این حد هم قناعت نکرده است، بلکه با خلق دو شخصیت لوکریس و میشیما، دو حامی و مشوق برای خودکشی خلق کرده است تا به طور مستقیم از این ایده حمایت کند. طنز تلخ این ایده در شدت درد نهفته در آن است. به هرحال توجه داشته باشید که این کتاب هرگز برای کودکان و نوجوانان مناسب نیست، هرچند که لحن مترجم کمی کودکانه و غیررسمی است که احتمالا برای انتقال طنز کتاب به سراغ این زبان رفته است.

پایان غیرمنتظر

یکی از نقدهای جدی این اثر، پایان عجیب و غیرمنتظره‌ی آن است. (اگر نسبت به لو رفتن داستان حساس هستید به خواندن این بند از مطلب ادامه ندهید.)

آلن که در طول داستان نماد امید و مبارزه با مرگ است؛ در کمال ناباوری خودکشی می‌کند. او پس از آن‌که تمامی اعضای خانواده را از سیاهی و تاریکی مرگ نجات می‌دهد، خود را به آغوش مرگ می‌سپارد.

«...چون اعتماد به نفس نداری. همین باعث ناراحتیت می‌شه، باعث می‌شه دائم به خودت غر بزنی و خودت رو بخوری؛ ولی اگه آروم‌آروم یاد بگیری با کمک این ماسک خودت رو دوست داشته باشی و با خودت آشتی کنی... نگاهش کن؛ به اینی که روبه‌روته نگاه کن. ازش خجالت نکش. تو اگه همچین کسی رو توی خیابون ببینی اون رو می‌کشی؟ آخه مگه چی کار کرده که باید منفور باشه؟ گناهش چیه؟ چرا دوستش نداشته باشند؟ اگه اول خودت با این زن توی آینه آشتی کنی، بقیۀ آدم‌ها هم باهاش آشتی می‌کنند.»[2]

این اتفاق در تناقض با مضمون اصلی اثر است. البته که می‌توان دلیل‌های بسیاری برای این اتفاق پیدا کرد. مثلا این‌که آلن رسالت و هدف خود را در زندگی انجام داده بود. او تمام امیدی که در درونش بود را به نثار اطرافیانش می‌کند و بعد به زندگی‌اش پایان می‌دهد و یا این‌که مبارزه‌ی طولانی مدت با سیاهی و تاریکی اطرافش او را خسته کرد و یا این‌که او در تمام مدت تظاهر به امید و روشنی می‌کرده است؛ اما همه‌ی این‌ها دلیل‌تراشی است. مرگ خودخواسته‌ی آلن خیانت به روح اصلی اثر است. نمی‌توان صفحه‌های زیاد و طولانی از امید نوشت و وقتی که اوضاع از همیشه بهتر است دوباره به تاریکی برگشت. مغازه‌ی خودکشی یک ایده‌ی ناب و جدید با طنزی جذاب است که از نظر پایان‌بندی ایراداتی به آن وارد است. فارغ از این نکته خواندن این کتاب قطعا خالی از لطف نیست.

مکان به مثابه‌ی یک فاعل

یکی از ویژگی‌های متمایز این اثربرجسته بودن مکان در پیش‌برد قصه است. «مغازه» آن‌قدر دقیق و ریز به ریز توصیف شده است که خواننده می‌تواند به خوبی خودش را در میان آن احساس کند. علاوه بر آن «مغازه» تنها یک مکان و بستر برای اتفاقات نیست بلکه اتفاقات بسیاری را رقم می‌زند، هویت خانواده‌ی تواچ را شکل می‌دهد و حتی تعیین می‌کند که آن‌ها باید بخندند و یا افسرده باشند. این «مغازه» و در واقع شغل آن‌هاست که تصمیم‌گیرنده است. در زندگی همه‌ی ما نیز همین‌طور است. ما شغلمان را انتخاب می‌کنیم؛ اما در طول زمان، این شغل ماست که زندگی ما را در دست می‌گیرد. این شغل ماست که تصمیم می‌گیرد چه زمانی بخندیم و چه زمانی عبوس باشیم. شغل ماست که تصمیم می‌گیرد به کدام بیماری مبتلا باشیم، برای تفریح وقت بگذاریم، ورزش کنیم یا فست‌فود بخوریم. گویی از تبعات زندگی مدرن همین است که شغل ما بیش از گذشته، در زندگی‌مان نقش داشته باشد.

اقتباس تصویری از مرگ

شهرت، عامل اتصال ادبیات و دنیای تصویر است. وقتی یک اثر داستانی به شهرتی این چنینی برسد، توجه فیلم‌سازان را به خود جلب می‌کند. بسیاری از خوانندگان و منتقدان این اثر معتقدند که مغازه‌ی خودکشی بیشتر از آن که خوب باشد، معروف است. چنین کتاب معروفی نیز زمینه را برای اقتباس از آن فراهم می‌کند. در سال 2012 «پاتریس لوکونت» انیمیشنی بر اساس این رمان ساخت که تفاوت‌هایی با کتاب دارد اما دیدن آن خالی از لطف نیست.

انیمیشن مغازه ی خودکشی (۲۰۱۲)
انیمیشن مغازه‌ی خودکشی (۲۰۱۲)

طنز این انیمیشن از طنز موجود در کتاب کمتر شده است. البته باید حق داد که نشان دادن محیطی که نویسنده در کتاب از آن صحبت می‌کند، طنز موجود در کلام را کم می‌کند. از نقاط قوت این انیمیشن بازسازی و ساخت دقیق مغازه‌ی خودکشی است. مغازه دقیقا به همان جزئیاتی که نویسنده خلق کرده است به تصویر کشیده شده است. این انمیشین موزیکال است و موسیقی قسمت زیادی از داستان را روایت می‌کند. البته به خاطر داشته باشید که این انمیشن مثل کتاب مغازه‌ی خودکشی برای بچه‌ها مناسب نیست.

علاوه بر این انیمشن، تئاترهای بسیاری با اقتباس از این اثر به روی صحنه رفته‌اند، چرا که کتاب پتانسیل بالایی برای به تصویر در آمدن نمایشی دارد. در ایران نیز این اثر به کارگردانی علی‌رضا مهران و بازنویسی باقر سروش در سال 1398 به روی صحنه رفت. فیلم این تئاتر را می‌توانید در صفحات اینترنتی پیدا کنید و بعد از خواندن کتاب به تماشای آن بنشینید.

تئاتر مغازه ی خودکشی به کارگردانی علی رضا مهران و بازنویسی باقر سروش
تئاتر مغازه‌ی خودکشی به کارگردانی علی‌رضا مهران و بازنویسی باقر سروش

[2]- نوعی خودکشی تشریفاتی ژاپنی با روش دَریدن شکم است که در گذشته بخشی از آیین سامورایی‌ها بوده است.

[1]- مغازه‌ی خودکشی، ژان تولی، ترجمۀ احسان کرم‌ویسی، نشر چشمه.

دیدگاه ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

پرسش های متداول

او میکوشد با زبانی شوخ، ناامیدی و مرگ خواهی را به سخره بگیرد و نشان دهد که در تاریک ترین شرایط نیز دلیلی برای امید و شادی وجود دارد.

وظیفه طنز تاریک بازی کردن با مفاهیمی بسیار جدی است که تابوها و عرف جامعه اجازه شوخی کردن با آنها را به شما نمی دهد، موضوعاتی که آنقدر دردناک هستند که در اکثر مواقع همه به صورت جدی با آنان برخورد می کنند. موضوعاتی مثل مرگ، تجاوز، خشونت، قتل و مفاهیمی این چنینی.

مطالب پیشنهادی

گذشتۀ تیز، آیندۀ پنهان

گذشتۀ تیز، آیندۀ پنهان

مروری بر کتاب چیزهای تیز نوشته‌ی گیلیان فیلین

وهم‌آلود و خیالی؛ مانند گربه‌های آدمخوار

وهم‌آلود و خیالی؛ مانند گربه‌های آدمخوار

مروری بر کتاب گربه‌های آدمخوار نوشته‌ی هاروکی موراکامی

شکوهِ شگفتِ حقیقت

شکوهِ شگفتِ حقیقت

مروری بر نمایشنامه مالی سویینی نوشته‌ی براین فری‌یل

کتاب های پیشنهادی