همواره در گریز

کریستین بوبن ما را با دیوانه بازی‌های درونش همراه می‌کند

فاطمه آل آقا

پنجشنبه ۹ دی ۱۴۰۰

کریستین بوبن نویسنده فرانسوی (عکس: Denis Meyer)

کریستین بوبن نویسنده‌ای است که سعی دارد در آثار خود، مفاهیمی والا و ارزشمند را به تصویر بکشد. او از رهایی سخن می‌گوید و آزادگی را می‌ستاید. وی همیشه به دنبال عشق واقعی می‌گردد و برای یافتن شادی‌های کودکانه در جاده‌ی خاطرات قدم می‌زند. زندگی در نگاه بوبن همین لحظه‌ی اکنون است و او با تمام وجود می‌کوشد تا این نکته را به مخاطبانش یادآور شود.

« برای رفتن به مدرسه راهنمایی، زیر باران شدید از اتوبوس پیاده می‌شوم: راننده راه را نشانم می‌دهد: سیصد متری این‌جاست، اگر بدوید امکان دارد کم‌تر خیس شوید. نمی‌دوم، خیلی آهسته راه می‌روم. در بزرگ، خیابان‌های شن‌ریزی شده و درخت‌های کهن‌سال را نگاه می‌کنم، روی برکه‌های کوچکی که از باران ایجاد شده خم می‌شوم، تصنیفی رو حوضی را زیر لب زمزمه می‌کنم. آب آسمان شادم می‌کند، و شادی را، از هرجا که بیاید، با آغوش باز استقبال می‌کنم. موها، لباس‌ها و افکارم، هیچ‌کدام خشک نمانده. مدرسه‌ی راهنمایی ساختمان قدیمی مزرعه‌ای است از قرن هجدهم. سنگ‌های طلایی در محاصره‌ی علف‌های سبز. در ضلع چپ، خوابگاه‌ها. در ضلع راست، اقامتگاه خواهران مذهبی. وسط، کلاس‌ها، و وسط حیاط نمازخانه‌ی کوچکی، مثل اتاقک نگهبانی یک سرباز. بانوی خانه آن‌جا زیر گنبدی شیشه‌ای آرمیده است. صدودو ساله بوده است. سنت‌آنیس_ یا آن‌طور که دخترها اسم گذاری کرده‌اند، گنبد شیشه‌ای مقدس_ هفتاد سال پیش در گابن مرده است. یک خواهر مذهبی در گابن چه‌ کار داشته؟ یک راز است. توضیح رسمی این است: نیکوکاری. این توضیح به مرموز بودن قضیه می‌افزاید. من سر در نمی‌آورم نیکوکاری یعنی چه. خیلی‌وقت‌ها به من گفته‌اند(( برای خیر و صلاحت)) و این حرف بی‌اعتنایم کرده است، ولی در این‌جا قضیه به‌طور حتم از همان قرار نیست. مگر این‌که منظور، خیلی ساده، بدی نکردن باشد و این خودش خیلی زیاد است. مدیره‌ی مدرسه که مرا می‌پذیرد، چهره‌ای بچگانه دارد. از من دعوت می‌کند به قدیسه‌ی جوان ادای احترام کنم. طوری درباره‌ی او با من حرف می‌زند که انگار بیمار رو به مرگی است، به صدای آهسته، با رعایت احتیاط در انتخاب کلمات، به جز در مورد خاطرنشان کردن موضوع خاصی، وقتی این موضوع را تذکر می‌دهد، صدایش بلند و سرشار از غرور می‌شود: نگندیدن جنازه، همان‌طور که می‌توانم ملاحظه کنم، نشانه‌ی بارز مقدس بودن است.»[1]

نوع نگاه کودکان نسبت به مسائل مختلف با بزرگسالان، تفاوت‌های اساسی و بنیادی دارد. کودکان در دنیای درونی و ذهنی خود زندگی می‌کنند. در نگاه بچه‌ها هیچ‌کس ذات بدی ندارد و همه‌ی افراد مهربان هستند. آن‌ها فقط خوبی‌ها را می‌بینند و زشتی‌ها و بدی‌ها را باور نمی‌کنند. دنیای ذهنی بچه‌ها، دنیای عجیبی است. دنیایی که اگر وجود داشت، بسیاری از مشکلات جوامع بشری قابل حل بود و شاید هیچ جنگی در دنیا رخ نمی‌داد. دنیای کودکان سرشار از رنگ‌های شاد و زیبا است و سختی و رنج در آن، جایی ندارد. فقر و نداری در این دنیای ذهنی دیده نمی‌شود و هیچ‌کس نیازمند نیست. معلمان مدارس در جهان درونی کودکان، به جای هندسه و علوم، مهربانی و همدلی تدریس می‌‌کنند و نمره‌ و امتحان، مفاهیمی بی‌ارزش هستند. در این جهان خیالی همه به یک‌دیگر کمک می‌کنند و سعی دارند تا با رفتارهای خود آرامش روحی و درونی برای سایر افراد به ارمغان بیاورند. هیچ دزدی در این دنیا وجود ندارد و همه در امنیت کامل به سر می‌برند. بچه‌ها در این جهان، فقط به بازی و تفریح می‌اندیشند و دغدغه‌‌های ساده‌ای مانند پیدا کردن دوست، یافتن بازی جدید و تازه، کشف پارک‌هایی پر از اسباب‌بازی و... دارند.

حقیقت این است که کودکان موجوداتی رها هستند و در قید و بند کلیشه‌ها و مناسبات اجتماعی نمی‌مانند. آن‌ها محدودیت را نمی‌پذیرند و دوست دارند آزادانه رفتار کنند. با افزایش سن و رسیدن به بزرگسالی، این دنیای خیالی بعد از مدتی کمرنگ می‌شود و جای خود را به دنیای واقعی می‌دهد. دنیایی که قوانینی سخت دارد و همه باید آن‌ها را رعایت کنند. جهانی که دست و پای انسان‌ها را می‌بندد و آن‌ها را در قفس کلیشه‌ها و قانون‌های مختلف قرار می‌دهد. دنیایی بی‌رحم و سرد که سوت و کور است و همه فقط به موفقیت و زندگی خودشان فکر می‌کنند. کریستین بوبن در کتاب خود داستان جذابی را روایت می‌کند. او خیلی خوب داستان زندگی یک دختر از بچگی تا بزرگسالی را برای مخاطب خود به تصویر کشیده است.

کریستین بوبن کیست؟

کریستین بوبن یا کریستیان بوبن در سال 1956 در شهر لو کوروز فرانسه چشم به جهان گشود. او در دانشگاه به سراغ رشته‌ی فلسفه رفت و در همین رشته فارغ‌التحصیل گشت. او در حوزه‌ی روزنامه‌نگاری فعالیت داشت و برای مدتی در یک نشریه مشغول به کار بود. وی کارهای مختلفی را امتحان کرده است و تجربه‌ی کار در کتابخانه و موزه را در رزومه‌ی خود دارد. بوبن از همان ابتدا به ادبیات علاقه‌مند بود. نخستین اثر او نامه سرخ نام دارد که در سال 1977 منتشر شد. آثار بوبن در ابتدا نتوانستند نظر خوانندگان را به خود جلب کنند و جزو آثار محبوب، محسوب نمی‌شدند؛ اما کم‌کم با گذشت زمان، شناخت سلیقه‌ی مردم توسط بوبن و پخته شدن نثر او، کتاب‌های این نویسنده در سطح جهانی مطرح شدند و مخاطبان خود را پیدا کردند.

بوبن تاکنون بیش از 60 جلد کتاب جذاب نوشته و تعداد زیادی از این کتاب‌ها به فارسی ترجمه شده است. دیوانه‌بازی، رستاخیز، قاتلی به پاکی برف، ابله محله، همه گرفتارند، فراتر از بودن، تصویری از من کنار رادیاتور، مسیح در شقایق، جشنی بر بلندی‌ها و... تنها بخشی از این آثار خواندنی هستند. کتاب دیوانه‌بازی یکی از کتاب‌های مطرح این نویسنده است. این کتاب بارها در ایران ترجمه شده و با نام دیوانه‌بازی و دیوانه‌وار در کتاب‌ فروشی‌های سطح کشور موجود است. نشر چشمه در سال 1382 کتاب دیوانه‌بازی را با ترجمه‌‌ی پرویز شهیدی منتشر کرد. مهوش قویمی و حبیب گوهری‌راد نیز از دیگر مترجمانی هستند که این اثر بوبن را به فارسی ترجمه کرده‌اند.

در کتاب دیوانه‌بازی چه خبر است؟

کریستین بوبن در کتاب دیوانه‌بازی راوی داستان زندگی یک زن است. او داستان دختری را تعریف می‌کند که در دنیای خیالی و درونی خود زندگی می‌کند و با سایر افراد و بزرگسالان تفاوت‌های زیادی دارد. این دختر به همراه خانواده‌ی خود در یک سیرک زندگی می‌کنند و روزگار آرام و دلپذیری دارند. در نخستین صفحات کتاب متوجه می‌شویم که اولین دوست این دختر، یک گرگ است. همین نکته نشان می‌دهد که با دختری عجیب و استتثنایی طرف هستیم. این دختربچه خصوصیات خاص و منحصر به فردی دارد. او همواره در پی گریز از روزمرگی است و با گذراندن روزها به شکل عادی و معمولی، مانند همه‌ی مردم مخالف است.

وی مدام از خانه فرار کرده و خودش را به جای آدم‌های مختلف معرفی می‌کند و برای خودش چالش‌های جدید می‌آفریند و از این کار لذت می‌برد؛ اما این رفتارهای او، برای سایر افراد خانواده دردسرهای متعددی درست می‌کند. به دلیل همین مشکلات، خانواده‌‌ی دختر مجبور می‌شوند تا از سیرک بیرون بیایند و به شکل دیگری روزگار بگذرانند. پدر به سراغ شغل گورکنی می‌رود و دختر که حالا بزرگ‌تر شده است به مدرسه‌ی شبانه روزی فرستاده می‌شود. بعد از گذشتن مدتی او عاشق می‌شود و ازدواج می‌کند. وی در زندگی مشترک هم هنوز رفتارهای خاص خود را دارد. او چهارچوب‌ها را نمی‌پسندد و باز هم به دنبال رهایی و آزادی است. این زن جوان، خودش را سانسور نمی‌کند و عقاید خود در مورد زندگی زناشویی و مشکلاتش را به صورت واضح و شفاف بیان می‌کند و با خود و دیگران تعارف ندارد.

« به حجم کتاب رومن اضافه می‌شود، دیگر یک کتاب نیست، یک نشانه است: بیش از چهارصد صفحه‌ی فشرده و پرمطلب. شب‌ها می‌نویسد، روزها می‌خوابد و عصرها به کافه می‌رود. گاهی من هم همراهش می‌روم. برای پیدا کردن این کافه همان اندازه دقت به خرج داده که برای پیدا کردن جمله‌ای زیبا. هفت‌تا کافه عوض کرده، تا این یکی و هم‌صحبت‌های دلخواهش را پیدا کرده است. چهار نفرند و هر روز سر همان میز می‌نشینند: رومن، آلن، لوک و اتین. چهار حواری. مسیح‌شان هنر است. اتین میان آن‌ها تنها کسی است که شغلی دارد. توی یک بانک کار می‌کند. میان نوشتن دو تراز حسابداری آهنگ می‌سازد. آلن نقاش است، یا دست‌کم سر و وضع نقاش‌ها را دارد. لباس مخصوص، پیپ گوشه‌ی دهان، موهای افتاده روی چشم‌ها، شال‌گردن ابریشمی بنفش کم‌رنگ، شلوار مخمل سیاه با راه‌های درشت. لوک، مثل رومن می‌خواهد راه فلوبر را دنبال کند. می‌نوشند، حرف می‌زنند و می‌خواهند در دنیا طرحی نو دراندازند. خلاصه آن‌ها دنیای جدیدی می‌سازند و من نگاه‌شان می‌کنم. گمان می‌کنم در طول همین گردهمایی‌هاست که من شروع می‌کنم به کم‌تر رومن را دوست داشتن. کم‌تر دوست داشتن، یعنی به‌هیچ‌وجه دوست نداشتن. می‌دانم که دنیا متعادل نیست و باید کمی نظم و ترتیب در آن ایجاد کرد_ یا شاید هم بی‌نظمی_ تا گرگ‌ها، یهودی‌ها و بچه‌های کرتی بتوانند بدون هراس در آن آمدوشد کنند.»[2]

در نهایت این ازدواج، به شکست منجر می‌شود و زن جوان از رومن، همسر نویسنده‌اش جدا می‌شود. او مسیر تازه‌ای برای زندگی خود انتخاب می‌کند و به دنبال رویاهای خود می‌رود. جریان زندگی این دختر از کودکی تا جوانی و بزرگسالی و تصمیمات مختلفی که در طول زندگی می‌گیرد، داستان این رمان جذاب را شکل می‌دهد.

سبک کلی رمان دیوانه‌بازی

این کتاب داستانی خطی و سر راست دارد. حادثه یا اتفاق خاص و عجیبی، محور داستان نیست و داستان فراز و فرود زیادی ندارد و مسیر رشد و بالندگی یک دختربچه‌ی متفاوت، باعث جذابیت کتاب شده است. بوبن در دیوانه‌بازی از زمان تقویمی برای پیش‌برد داستان خود استفاده کرده است و حوادث پشت سر هم و به ترتیب اتفاق می‌افتند. نویسنده با استفاده از زمان تقویمی باعث شده تا روند تغییرات و تحولات روحی و جسمی دختر را بهتر ببینیم و با داستان بیشتر همراه شویم.

رمان دیوانه‌بازی را اول شخص روایت می‌کند و ما اتفاقات و حوادث داستان را از دید دختربچه‌ می‌بینیم و این شیوه باعث شده تا خیلی بهتر او را درک کنیم. بوبن در نهایت هنرمندی توانسته خودش را ابتدا به جای یک دختربچه و یک زن جوان تصور کند و بعد داستان خود را روایت کرده است. او حس و حال دختربچه‌ها را به خوبی می‌شناسد، عقاید یک نوجوان سرکش را می‌داند و تفکرات یک زن مستقل را درک می‌کند و به همین دلیل می‌تواند به خوبی این احساسات را در نوشته‌ی خود به مخاطب منتقل کرده و تصویری حقیقی و باورپذیر از یک زن خلق کند.

نویسنده‌ی این کتاب از شخصیت‌های متعددی در طول داستان استفاده می‌کند. شخصیت‌هایی که خصوصیات اخلاقی خاص، جدید و متفاوتی دارند؛ اما می‌توان گفت به‌جز دختربچه تمامی شخصیت‌ها به نوعی شخصیت‌های فرعی محسوب می‌شوند و تمرکز اصلی داستان بر روی اعمال و رفتارهای این دختر است. بوبن با خلق شخصیت این دختر درس‌های زیادی به خوانندگان خود می‌دهد. او به مخاطب خود می‌آموزد که چهارچوب‌ها را بشکند و راهی جدید برای خود خلق کند و به فکر استقلال، شادی و رهایی خود باشد. وی در این کتاب با نگاه ویژه‌ای به زنان و دغدغه‌های فکری آنان توجه می‌کند.

بوبن استاد توصیف است و ترفند نوشتن جزئیات را به‌طور کامل می‌داند. همین مسئله سبک نوشته‌های او را از سایرین متمایز کرده است. او خیلی خوب از تک‌تک جزئیات موجود در صحنه استفاده می‌کند و فضاهای خاص و بی‌نظیری می‌آفریند.  توصیف زردی دندان‌های یک گرگ، ترکیب بوی عطری زنانه و صدای تق‌تق کفش پاشنه‌ بلند روی سنگ‌ریزه‌ها، نشان دادن دکور کافه‌ها و چگونگی چینش میز و صندلی‌ها، ترسیم آکواریومی بزرگ در یک خانه با ماهی‌های ریز رنگارنگ و زیبا، شرح حال دقیق بیمار و احوالات او در بستر و... تنها بخشی از توصیفات بی‌نظیر بوبن هستند. استفاده‌ی خالق کتاب از عناصر طبیعت در این اثر به خوبی مشهود بوده و باعث جذابیت بیشتر رمان دیوانه‌بازی شده است.

دیوانه‌بازی هم مانند بیشتر کتاب‌های کریستین بوبن، کوتاه است و می‌توان آن را در یک نشست خواند. نثر این کتاب به شدت روان و خوش‌خوان است و پرویز شهیدی خیلی خوب، صمیمی و دلنشین آن را ترجمه کرده و در اختیار علاقه‌مندان قرار داده است. بوبن از جمله‌هایی زیبا در طول داستان استفاده می‌کند. جمله‌هایی کوتاه و عمیق که ذهن خواننده را به خود مشغول می‌کنند. او به سبب مطالعات خود در حوزه‌ی فلسفه، از دیدگاه‌های فلسفی و عرفانی هم در این کتاب بهره برده است. باید به این نکته اشاره کرد که بوبن دیدگاه فلسفی خود را به شکلی ساده در داستان مطرح می‌کند تا خواندن کتاب برای مخاطبان، سنگین و سخت نباشد.

بوبن در کتاب دیوانه‌بازی ضمن بیان داستان، از احساسات درونی شخصیت اول داستان پرده برمی‌دارد. او این احساسات را به شکلی واضح و آشکار برای مخاطبان خود به تصویر می‌کشد. همه‌ی ما بارها احساسات و عقاید خاصی داشته‌ایم؛ اما بنابر موقعیت اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، خانوادگی و... مجبور به سانسور آن‌ها شده‌ایم. نویسنده در این کتاب سعی داشته تا مخاطب را با احوالات درونی خود آشتی دهد و تلاش کرده تا خوانندگان به خودشان بی‌توجه نباشند. اگر دوست دارید رمانی جذاب و خواندنی مطالعه کنید و در هر روز وقت زیادی برای مطالعه ندارید و از نوشته‌های کریستین بوبن استقبال می‌کنید، خواندن رمان دیوانه‌بازی را به شما پیشنهاد می‌دهیم.


[1]- (ص 65و66)

[2]- (ص 98و99)

دیدگاه ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

پرسش های متداول

کریستین بوبن یا کریستیان بوبن در سال 1956 در شهر لو کوروز فرانسه چشم به جهان گشود. او در دانشگاه به سراغ رشته فلسفه رفت و در همین رشته فارغ التحصیل گشت. او در حوزه روزنامه نگاری فعالیت داشت و برای مدتی در یک نشریه مشغول به کار بود. وی کارهای مختلفی را امتحان کرده است و تجربه کار در کتابخانه و موزه را در رزومه خود دارد. بوبن از همان ابتدا به ادبیات علاقه مند بود. نخستین اثر او نامه سرخ نام دارد که در سال 1977 منتشر شد. آثار بوبن در ابتدا نتوانستند نظر خوانندگان را به خود جلب کنند و جزو آثار محبوب، محسوب نمی شدند؛ اما کم کم با گذشت زمان، شناخت سلیقه مردم توسط بوبن و پخته شدن نثر او، کتاب های این نویسنده در سطح جهانی مطرح شدند و مخاطبان خود را پیدا کردند.

مطالب پیشنهادی

عشق تمام چیزی است که زندگی  را می‌سازد و زندگی آن را می‌سازد

عشق تمام چیزی است که زندگی را می‌سازد و زندگی آن را می‌سازد

مروری بر کتاب فراتر از بودن نوشته‌ی کریستین بوبن

مردمک‌هایی مثل گربه و رنگِ طلایی

مردمک‌هایی مثل گربه و رنگِ طلایی

بخشی از کتاب «ایزابل بروژ» اثر کریستین بوبن

این دیوانه‌ی بی‌بدیل

این دیوانه‌ی بی‌بدیل

همه چیز درباره‌ی رولان توپور

کتاب های پیشنهادی