دوای هر زشتی

مرور نمایشنامه تارتوف اثر مولیر

حجت سلیمی

یکشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۹

 مولیر

اورگون، مرد ثروتمند و معتقدی است که اخیراً با کشیشی به نام تارتوف آشنا شده و شیفته‌ی اعتقاد و خلوص تارتوف شده‌ است؛ دل اورگون به حال او به رحم آمده که با این حجم از اعتقاد و زهد و پارسایی در فقر زندگی می‌کند؛ پس تصمیم می‌گیرد تارتوف را به خانه‌اش ببرد تا با او و خانواده‌اش زندگی کند. اندکی پس‌ازاینکه تارتوف به جمع خانواده‌ی اورگون اضافه می‌شود، اعضای دیگر خانواده او را نمی‌پذیرند؛ آن‌ها شدیداً معتقدند که تارتوف متظاهر است و باطن کثیفی دارد؛‌ اما اورگون نمی‌پذیرد و کماکان به تارتوف ایمان دارد. اینجا جایی است که کمدی تارتوف آغاز می‌شود؛‌ ماجرایی که تعصب کورکورانه‌ی اورگون آن را رقم می‌زند و همین تعصب کور به طرز مضحکی زندگی‌اش را تا مرز فروپاشی پیش می‌برد.

مولیر نویسنده تارتوف

ژان باتیست پوکلن یا مولیر، نویسنده‌ی قرن هفدهمی فرانسه است. او در زمانه‌ای زندگی می‌کرد که بازیگری و نمایش (خصوصا نمایش کمدی)، کار کم‌ارزشی بود و شأن و قدرت اجتماعی نداشت؛‌ اما ورود او به دنیای نمایش فرانسه تحول عظیمی به پا کرد. پس از کسب شهرت نسبی، به دربار لویی چهاردهم راه یافت و حمایت پادشاه منجر به شکوفایی‌اش شد. تارتوف، نقطه‌ی عطفی در زندگی هنری اوست؛‌ او با این اثر، کمدی را از مضحکه‌‌ی صرف‌ به کمدی رفتارها تبدیل کرد. کمدی تا پیش از مولیر در دنیای نمایشی فرانسه جایگاهی فرعی داشت و تنها تراژدی مجاز به پرداختن به موضوع‌های مهم بود، چراکه این تراژدی بود که شخصیت‌ها و عواطف والا را به نمایش می‌گذاشت؛ در طرف مقابل، کمدی شخصیت‌های کم‌مایه‌ای با احساسات متوسط ارائه می‌داد؛ همین استدلال باعث جدی نگرفتن کمدی شده بود. مولیر ثابت کرد که کمدی هم می‌تواند‌ انسان را تکان داده و به مسائل عمیق بپردازد و درعین‌حال معیارهای مضحکه‌ بودن خود را داشته باشد. مضحکه و کاریکاتورسازی شیوه‌ی غالب مولیر است. مثلاً در صحنه‌ی چهار از پرده‌ی یک (مولیر 1390:35) برای نشان دادن اینکه اورگون مسحور تارتوف شده است به شیوه‌ی زیر عمل می‌کند:‌

اورگون: همه‌چیز روبه‌راه بوده این یکی‌دو روز؟

چه خبر بوده اینجاها؟ چه حال‌وروز؟

دورین: خانم پریروز تا نیمه‌های شب تب داشت،

تازه نمی‌دانید با آن تب چه سردردی هم داشت.

اورگون: تارتوف چی؟

دورین: تارتوف؟ حالش عالی است،

چاق‌وچله، خوش آب‌ورنگ، لب‌هایش هم گُلی است.

اورگون: مرد بیچاره!

دورین: خانم شب اصلاً اشتهای خوردن نداشت،

سر شام یک‌لقمه هم توی دهنش نگذاشت،

تا آن موقع هم هنوز سردرد شدیدی داشت!

اورگون: تارتوف چی؟

دورین: تنهایی هم جلو خانم دست از خوردن برنداشت،

دو تا کبک میل کرد با تقوایی بی‌پرده،

همراه با نصف ران گوسفند چرخ‌کرده.

اورگون: مرد بیچاره!

کلمه تارتوف در فرانسه به معنی منافق بودن است، به خصوص کسی که در ظاهر بیش از حد عابد و زاهد است. تارتوف اولین بار در سال 1664 اجرا شد؛ اما اندکی پس از اجرای اول توسط کلیسا و جامعه‌ی رده بالای فرانسه ممنوع شد.‌ اسقف اعظم پاریس تهدید کرد که هر کسی را تکفیر خواهد کرد که نمایشنامه را بخواند، تماشا و یا اجرا کند.

واژه‌های به‌کاررفته همه طبیعی و معمولی هستند؛ اما همین واژه‌ها با تکرار از واقع‌گرایی دور شده و خصلت کاریکاتورگونه‌ای به خود می‌گیرند. با وجود دوری این تکرارها از واقعیت، حقیقتی در دل خود نهفته دارند؛ حقیقتی که نشان می‌دهد تارتوف آن‌قدر در فریب ‌اورگون موفق بوده که به این راحتی‌ نمی‌‌شود چشمان اورگون را باز کرد.

نکته‌ی دیگری که در بریده‌ی بالا هم دیده می‌شود، زبان منظوم نمایشنامه است. عمده‌ی آثار مولیر منظوم هستند.‌ مترجم، مهشید نونهالی، به نشان دادن این امر کمک کرده است. تمام دیالوگ‌ها با حفظ خصلت منظوم خود ترجمه شده‌ و از «نام‌آوا» و «استعاره‌»های زیاد و مناسبی برای حفظ خصلت منظوم در فارسی استفاده‌ شده است. 

مولیر در دوران خودش منتقدان زیادی داشت؛ ولی حمایت پادشاه به خاموش کردن منتقدانش کمک زیادی ‌کرد. سخت‌ترین جنجال دوران‌ کاری‌اش بر سر همین نمایشنامه‌ی تارتوف بود. این موج از حملات با دورویی می‌کوشیدند تارتوف را نمایشی «ضد مذهب» جلوه بدهند و سرانجام لویی چهاردهم مجبور شد که علی‌رغم میل باطنی‌اش اجرای آن را ممنوع کند.

کمدی‌های او آینه‌ی زندگی و آداب‌ورسوم معاصر خود هستند. تلخی آثارش امروزه کمتر حس می‌شود؛‌ چراکه او شخصیت‌های زمانه‌ی خود را به باد طعنه می‌گرفت؛ چنانچه خود نوشته‌:‌ 

بدترین چیز برای عادات زشت آن است که در معرض خنده‌ی همگان قرار گیرند. انسان به‌سادگی سرزنش‌ها را تحمل می‌کند؛‌ اما تحمل مسخره شدن را ندارد. آدمی حرفی ندارد که بدجنس باشد؛‌ اما نمی‌پذیرد که مضحک باشد. (مولیر 1390:12)

شخصیت‌های مولیر در پایان نمایش عوض نمی‌شوند و راه‌حل نهاییِ تضاد شخصیت‌ها همواره توسط نیروهای خارجی ارائه می‌شود. او گویی معتقد نبوده که انسان باید عوض شده و عادات مضحک خود را دور بریزد؛‌ بلکه معتقد بوده که طبیعت انسان به‌واسطه‌ی انحرافات گوناگون بدشکل و مضحک شده است؛ اما به‌هیچ‌وجه ناقص نیست. 

تارتوف

نویسنده:
مولیر
ناشر:
قطره
مترجم:
مهشید نونهالی
قیمت:
ناموجود
متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

پرسش های متداول

ژان باتیست پوکلن یا مولیر، نویسنده قرن هفدهمی فرانسه است. او در زمانه ای زندگی می کرد که بازیگری و نمایش (خصوصا نمایش کمدی)، کار کم ارزشی بود و شأن و قدرت اجتماعی نداشت؛‌ اما ورود او به دنیای نمایش فرانسه تحول عظیمی به پا کرد. پس از کسب شهرت نسبی، به دربار لویی چهاردهم راه یافت و حمایت پادشاه منجر به شکوفایی اش شد.

کلمه تارتوف در فرانسه به معنی منافق بودن است، به خصوص کسی که در ظاهر بیش از حد عابد و زاهد است.

مطالب پیشنهادی

یک کمدی سیاه؛ خیلی خیلی سیاه

یک کمدی سیاه؛ خیلی خیلی سیاه

به بهانه اجرای تئاتر مرد بالشی؛ نگاهی بر نمایشنامه‌ی مرد بالشی نوشته‌ی مارتین مک­دونا

مرثیه‌ای برای تنهایی

مرثیه‌ای برای تنهایی

مروری بر نمایشنامه‌ی بهار 71 نوشته‌ی آرتور آداموف

حالا نه،کورده. باید سه بار به درِ خانه‌اش بیایی

حالا نه،کورده. باید سه بار به درِ خانه‌اش بیایی

مرور نمایشنامه‌ی «شکنجه و قتل ژان پل مارا به اجرای ساکنان تیمارستان شارنتون به کارگردانی مارکی دو ساد» نوشته‌ی «پیتر وایس»

کتاب های پیشنهادی