در احوال این نیمه‌ی تاریک

مروری بر کتاب آینه‌­های در‌دار نوشته‌ی هوشنگ گلشیری

سید احسان صدرائی

دوشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۸

(1 نفر) 5.0

کتاب آینه‌ های دردار

«آینه‌ی قدی را جلوش گرفته بودند و همین‌طور عقب‌عقب می‌آمدند تا رسیدند به در. صورتش را ندیده بود. وقتی هم آینه را کج کردند تا از در بیاورند بیرون باز صورتش را ندید.»[1] 

هوشنگ گلشیری را باید از آن دسته نویسندگانی دانست که هم امکانات بلااستفاده و فراموش شده‌ی زبان فارسی را خوب می‌شناسد و هم به شیوه‌های داستان‌گویی شرقی و غربی آشناست و همین شناخت و آشنایی است که به نثر و روایت گلشیری قوام می‌بخشد. آینه‌های دردار، روایت سرگردان شخصیت‌هایی است که از گذشته‌ای دور به انتظار آمدن راوی نشسته‌اند. –به ظاهر- سفرنامۀ نویسنده‌ای است که داستان‌هایش را، غریب، برای ایرانیان مهاجر می‌خواند. داستان‌هایی که می‌توان تمام آن‌ها را پی­‌گرفت و به دیدار نویسنده و صنم بانو رسید. زنی به جا مانده از کودکی راوی که در هر داستانِ نویسنده بخشی از خویش را به جا گذاشته است؛ بی‌آنکه حتی نویسنده تکه‌های او را، در خودآگاه خویش، به یاد بیاورد. یک‌بار زنی می‌شود، مریم نام، که خال روی صورتش را از صنم وام می‌گیرد؛ و بار دیگر مینا می‌شود و هر شب تلفن می‌کند و همه‌اش از خودش می‌گوید. 

«بله دستهات را شاید، موهات را هم یادم مانده، می‌بافتی و هر دو بافه را بر سینه می‌انداختی. خال را به خیلی­‌ها داده‌ام، البته هربار جایی است که اینجا نیست که تو داری. اما کودکی زن­‌هایم همیشه همان نیست که کودکی تو بوده، یا کودکی ما دو تا.»[2]

گلشیری در این کتاب با پیش کشیدن گذشته‌ای از دست رفته، غمی را شرح می‌دهد که تا ابد آن را بر دوش خواهد کشید؛ غمی که نه می‌توان آن را عشقی ناکام نامید، نه تبعید از وطن، نه سرخوردگی سیاسی؛ غمی که در عین حال که به تنهایی هیچ‌یک از این‌ها نیست، از تمامشان چیزی در خود دارد.

هوشنگ گلشیری

داستان با صحنه‌ی برخورد راوی با دو پاسبان، در فرودگاه لندن آغاز می‌شود. بگومگویی که بین آن‌ها پیش می‌آید و آشفتگی شخصیت راوی هنگام این مکالمه ناشی از ترسی ناخودآگاه است؛ ترسی که می‌توان آن را در شخصیت خود گلشیری نیز یافت. «گلشیری یک صفت داشت که از پلیس می‌ترسید، وقتی پلیس، گمرکچی یا مثلا مأمور گذرنامه را می‌دید، برای پنهان کردنِ واهمه‌اش بی‌ادب می‌شد با آن مأمور. شما در اول کتاب آینه‌های دردار هم این را می‌بینید. در آینه‌های دردار اولش یک نفر است که در فرودگاه خوابیده. پلیس می‌آید بالای سرش و می‌پرسد این‌جا چه می‌کنی؟ این همه آدم خوابیده بودند آن‌جا. چه کار کرده بود مگر؟ چه جوابی داد که با پلیس مشکل پیدا کرد؟»[3] 

راوی مدام داستان‌هایش را می‌خواند و گلشیری به واسطه‌ی او –و شرح روند روایت- روایت را پیش می‌برد. راوی که در نهایت –در آپارتمان صنم در پاریس و در گفتگو با او- از محکومیتش به نویسنده ماندن می‌گوید و تصمیم نهایی‌اش؛ به ایران بازمی‌گردد یا آوارگی را شهر به شهر و کشور به کشور به دنبال خویش می‌کشاند؟

آینه‌های دردار روایت غربتی مدام است؛ تقدیر مکرر نویسنده‌ای که تبعید را در زبان تجربه می‌کند؛ در گفت‌وگویش با صنم –خشمگین- از ناکافی بودن واژه‌ها، لغزش‌شان در انتقال معنا و ناتوانی کلی زبان در بازگویی تجربیات می‌گوید. می‌داند که بازگشت به ایران هم او را از آوارگی نجات نخواهد داد؛ چرا که آن‌چه او «خانه» می‌نامد، جز در داستان‌هایش وجود نخواهد داشت. راوی روایت فقدان می‌کند و در هر روایت  چیزی را درون روایت دیگر به نطفه باقی می‌گذارد. به دنبال چیزی در روایت‌هایش می‌گردد که خود از آن گریزان است.

کتاب اینه‌های در دار نوعی سفرنامه است. نویسنده با روایت هر داستان هم به اعماق گذشته سفر می‌کند و هم به اعماق فرهنگ ما. گلشیری از تکنیک ‌های رمان‌نویسی به بهترین وجه استفاده کرده و توانسته شخصیت‌های داستان را به زیبایی توصیف کند. شاید این داستان را باید بیش از یک بار بخوانید تا بتوانید همه‌ی جوانبش را به خوبی درک کنید و در تک‌تک کلمات و خط‌ها غرق شوید.


[1] آینه‌های دردار، هوشنگ گلشیری، نشر نیلوفر

[2] همان

[3] از مجموعه‌ی تاریخ شفاهی ادبیات ایران، محمد علی سپانلو، نشر ثالث

دیدگاه ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

پرسش های متداول

نشر نیلوفر.

سال 1371 منتشر شده است .

مطالب پیشنهادی

مرغ و خروس ریقو در جنگ ایران و عراق

مرغ و خروس ریقو در جنگ ایران و عراق

مروری بر کتاب شاخ نوشته‌ی پیمان هوشمندزاده

کمی عطر، تور و اندکی خاکستر

کمی عطر، تور و اندکی خاکستر

کوتاه درباره کتاب خانه ادریسی‌ها نوشته‌ی غزاله علیزاده

دنیای کاغذی «قیصر» و «گوزن‌ها»

دنیای کاغذی «قیصر» و «گوزن‌ها»

مسعود کیمیایی کارگردان را می‌شناسیم، مسعود کیمیایی نویسنده را چطور؟

کتاب های پیشنهادی