مردمک‌هایی مثل گربه و رنگِ طلایی

بخشی از کتاب «ایزابل بروژ» اثر کریستین بوبن

نویسنده مهمان

سه شنبه ۲۵ دی ۱۳۹۷

ایزابل بروژ

پنجاه سال دارد. فقط چشم‌هایش را می‌شود توی صورتش دید. با مردمک‌هایی مثل گربه و رنگِ طلایی. وقتی به حرف‌های‌تان گوش می‌دهد، انگار تا درون ذهن‌تان نفوذ می‌کند. آن‌چه را که گفته شده می‌شنود و همزمان نگاهت می‌کند ببیند کی هستی. وقتی هم با آدم حرف می‌زند، باز همین کار را می‌کند، نه از شنیدن باز می‌ماند و نه از نگاه کردن. این چشم‌های طلایی همه‌جای دنیا، زیر آسمان‌های گوناگون درخشیده‌اند، آب‌های سبز همه‌ی اقیانوس‌ها توی آن‌ها منعکس شده است. ژاک از جاشویی و ملوانی شروع کرده و به ناخدایی رسیده. جز این هم، دنبال حرفه‌ی دیگری نرفته، روی همه‌ی کشتی‌های دنیا کار کرده. هیچ وقت هم پول‌دار نشده. دستمزد چندین ماه طی یک شب، با رفتن به خشکی بر باد رفته: آدم بس که طی ماه‌ها جز برهوت بی‌پایانی از آب شور ندیده، ولع نوشیدن به جانش می‌افتد. هر بار کشتی‌اش غرق یا بی‌کار می‌شود، می‌آید سراغ مادرش. به اندازه‌ای که اتاقی را به رنگی درخشان و تند رنگ کند، با خنده و شوخی به مادرش جوانی ببخشد و بعد هم راه بیفتد سمت جنوب یا شمال، یا شرق، به هر سمتی که شد.


کریستین بوبن، ایزابل بروژ، چاپ چهارم ،مترجم پرویز شهدی ، نشر چشمه

دیدگاه ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

پرسش های متداول

نشر آشیان و نشر چشمه.

سال 1996 منتشر شده است .

مطالب پیشنهادی

زمین بر پشت لاک پشت‌ها

زمین بر پشت لاک پشت‌ها

برگرفته از کتاب "زمین بر پشت لاک پشت‌ها" نوشته‌ی جان گرین، ترجمه‌ی فاطمه جابیک، نشر میلکان

چهل نامه کوتاه به همسرم

چهل نامه کوتاه به همسرم

برگرفته از کتاب "چهل نامه کوتاه به همسرم" نوشته‌ی نادر ابراهیمی، نشر روزبهان

هفته‌ی چهل و چند

هفته‌ی چهل و چند

برگرفته از کتاب "هفته‌ی چهل و چند" نوشته‌ی فاطمه ستوده، نشر اطراف

کتاب های پیشنهادی