
سوجیِ دیوانه
دوشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۸
«تنهایی و غمِ غربت در جانش چنگ انداخت، غربتی که در میان شهرِ آشنا گریبانش را گرفته بود. چقدر انسان تنهاست. مثل پر کاه در هوای طوفانی.»[1]
سمفونی مردگان قطعهای کلاسیک است که عباس معروفی آن را طوری با قلمش نواخته که به سختی میتوانید کنارش بگذارید.سمفونی داستان نسلی را روایت میکند که مرگ را به دوش میکشند و زندگی را پس میزنند؛ آیدین اما با همهی آنها فرق دارد. جوانی روشنفکر، شاعر و رادیکال که در میان این نسل گیر افتاده است؛ نسل مردگان. در خانوادهای با پدری تعصبی و مذهبی که از سرکشی پسرش رنج میبرد؛ از اینکه هر بار از او میپرسد :«آخه تو دنبال چی هستی پسرجان؟» جواب میگیرد: «دنبال خودم.»[2]با این وجود آیدین و پدرش تنها شخصیتهایی نیستند که عباس معروفی به آنها میپردازد. بلکه هر کدام از شخصیت ها بخشی از سمفونی را مینوازند که برای خود قطعهای کامل است. عباس معروفی روح تمام شخصیتها را برایتان میشکافد و شما را درگیر سیری در دنیای مردگان میکند. جابر اورخانی، پدر خانواده، نماد تعصب و خرافات است. چیزی را که درک نمیکند به سخره میگیرد. شعر و کتابهای آیدین را میسوزاند و به گمانش شیطان است که میسوزد.
اورهان، کوچکترین پسر جابر که قطعهی اول سمفونی را مینوازد، اندک تلاشش برای خوب بودن ناکام مانده است؛ چراکه تعریفش از "خوب بودن" اطاعتکردن است.
یوسف، داستان کوتاه و تلخیست. پسری با آرزوی پرواز.
آیدا، قُل آیدین است. همانقدر سرکش، بیپروا و زیبا، زیباییای که جابر را میترسانَد و باعث میشود تنها دختر خانواده را تمام مدت در آشپزخانه نگهدارد. کمکم سرکشیها و شیطنتهایش در نطفه خفه میشوند و رماتیسماش در ذهنش به درد بیدرمان بدل میشود.
قطعهای از سمفونی به دست معشوقهی آیدین، سورملینا نواخته میشود. این بخش بیش از آنکه دربارهی سورملینا باشد در وصف آیدین است که سورمه او را مسیح خود میخواند.«من نمیدانم آیا مادرش هم او را به اندازه من دوست داشت؟ آیا کسی می تواند بفهمد که دوست داشتن او چه لذتی دارد و آدم را به چه ابدیتی نزدیک می کند؟ آدم پر می شود. جوری که نخواهد به چیز دیگری فکر کند. نخواهد دلش برای آدم دیگری بلرزد و هیچ گاه دچار تردید نشود.»[3]
در قطعهی چهارم دیوانهای مغموم، مجنونوار، سازی دلنشین و بیسر و ته مینوازد.این قطعه توصیف دیوانگی است و شما را به درون ذهن یک دیوانه میبرد. جملههای بیسر و ته اما با معنی شما را رنج میدهند. رنجی دوستداشتنی و خواستنی.
سرانجام همهی قطعهها کنار هم سمفونی مردگان را خلق میکنند. یک موسیقی غمانگیز که از همهچیز سخن میگوید؛ عشق، برادرکُشی، نخبهکُشی، مذهب، خرافات و مرگ.
در یک نگاه کلی هر فرد در داستان نماد گروهی در جامعه است که هریک به شیوهی خود رنج میبرند و میمیرند؛ اما جدا از جامعه اگر در درون خود جستوجو کنید خواهید دید که گاهی تا چه اندازه اورهان بودید، کورکورانه اطاعت کردید، یا چقدر به جابر درونتان اجازه دادید آیدینتان را سرکوب کند.
1-سمفونی مردگان،عباس معروفی،نشر ققنوس، تهران 1397
2-همان
3-همان
مطالب پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی