پرده‎‌برداری از مبهم‌ترین و اسرارآمیزترین تضاد هستی

معرفی کتاب سبکی تحمل‌ناپذیر هستی (بار هستی) نوشته‌ی میلان کوندرا

‌شیرین زارع‌پور

دوشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۷

(1 نفر) 5.0

پرده‎برداری از مبهم‌ترین و اسرارآمیزترین تضاد هستی

در تقابل سنگینی و سبکی هستی در کدام سمت ماجرا می‌ایستید؟

رمان محل عرضه‌ی دیدگاه است. رمان‌ها بیشتر از دیگر انواع ادبی، ابزار بیان ایدئولوژیک هستند. مخاطب در خوانش یک رمان بیش از آن‌که با روایت سروکار داشته باشد با دیدگاه نویسنده و طرز تفکر او سروکار دارد.

سبکی تحمل‌ناپذیر هستی که ـ در ایران باعنوان بار هستی مشهور است ـ رمانی است که در سراسر آن تفکرات و ایدئولوژی نویسنده ( میلان کوندرا ) موج می‌زند. در واقع این رمان نه برای ارائه و تایید یک مفهوم و ایده بلکه برای پرورش قوه‌‌ی تفکر و جهان‌بینی و ایجاد ذهن پرسشگر نوشته شده است.

تئوری اصلی این کتاب تقابل و تضادهای موجود در هستی و بررسی محتوایی آن‌هاست.

کتاب این‌گونه شروع می‌شود:

« ایده‌ی بازگشت جاویدان، ایده‌ی مبهمی است و نیچه اغلب دیگر فیلسوفان را با این ایده مبهوت کرده است. فکر کنید هرچیزی که ما یک‌بار تجربه کرده‌ایم روزی بازگردد و این بازگشت تا ابد تکرار شود! این افسانه‌ی دیوانه‌وار چه معنایی دارد؟ 
بیایید این افسانه‌ی بازگشت جاویدان را وارونه در نظر بگیریم؛ یعنی زندگی‌ای که یک‌بار و برای همیشه نابود می‌شود، دیگر باز نمی‌گردد، مثل سایه، بی‌وزن، از پیش مرده؛ و چه این زندگی ترسناک باشد، یا زیبا و عالی، ترس، خوبی و زیبایی‌اش هیچ معنایی ندارد.»[1]

کوندرا تقابل را در همین آغاز داستان در ذهن مخاطب می‌کارد و ایده‌ی بی‌بازگشتی را در تقابل با بازگشت ابدی قرار می‌دهد و موضع خود را معلوم می‌کند. او خیال خواننده را در دنیایی غوطه‌ور می‌کند که در آن همه چیز بی‌بازگشت است.

در ادامه این تقابل را بسط می‌دهد:

« اگر هرلحظه از زندگی ما بی‌نهایت بار تکرار شود، پس همان‌طور که عیسی مسیح به صلیب میخ شده بود، ما نیز به ابدیت میخ شده‌ایم. این دورنمایی وحشتناک است. در جهان بازگشت جاویدان، وزن مسئولیت تحمل‌ناپذیر بر همه‌ی حرکاتمان سنگینی می‌کند. به همین دلیل است که نیچه ایده‌ی بازگشت جاویدان را سنگین‌‌ترین بارها می‌نامد.
اگر بازگشت جاویدان سنگین‌ترین بارها باشد، زندگی ما می‌تواند با سبکی باشکوهش در برابر آن بایستد. ولی آیا واقعا سنگی رقت‌بار و سبکی باشکوه است؟»[2]

کوندرا بقیه‌ی کتاب را با این سوال اساسی ادامه می‌دهد: در میان سبکی و سنگینی کدام یک مثبت است و کدام یک منفی؟

معرفی مختصر بار هستی ( سبکی تحمل‌ناپذیر هستی )

بعد از این مقدمه‌ی فلسفی، داستان آغاز می‌شود. کوندرا روایت زندگی چهار شخصیت را به طور موازی پیش می‌برد که زندگی‌شان به یک دیگر گره خورده است. ترزا، توما، سابینا و فرانتس که هرکدام از این‌ها در تقابل سبکی و سنگینی هستی در یک طرف ماجرا قرار می‌گیرند.

توما: (در ترجمه توماس هم نوشته شده است؛ اما توماژ به تلفظ اصلی آن نزدیک‌تر است) جراح جوان ماهری است که سابینا را در سبکی زندگی همراهی می‌کند. اگر بگوییم که او زن‌باره یا هوس‌باز است، بار معنایی منفی و سنگینی را به او تحمیل کرده‌ایم که برخلاف خواست نویسنده است. کوندرا هیچ کدام از این چهار شخصیت را منفی خلق نکرده است. توما سنگینی بار تعهد را به روح خود تحمیل نمی‌کند. او لاابالی نیست، باهوش، منظم و بااستعداد است. او حتی بی‌اخلاق هم نیست. در برخورد با زنان اصول و قواعد مخصوص به خودش را وضع کرده است و از آن اصول تخطی نمی‌کند. او هیچ شبی را در کنار یک زن به صبح نمی‌رساند. زودتر از سه هفته یکبار به سراغ معشوق خود نمی‌رود و اگر این کار را انجام بدهد، بعد از سه ملاقات پی در پی برای همیشه زن موردنظر را ترک می‌کند.

این قانون را قانون عدد سه می‌نامند و در طرفداری از مفید بودنش، این شیوه را به همه‌ی دوستان و آشنایان خود معرفی می‌کند. همه‌ی این تمهیدات را انجام می‌دهد تا عشق به حریم روابط او تجاوز نکند.

شخصیت توماس با بازی دنیل دی-لوئیس در فیلم سبکی تحمل‌ناپذیر هستی

ترزا: ترزا به همراه فرانتس در سر طیف سنگینی ایستاده‌اند. ترزا دختر جوان و ساده‌دلی است که به طور اتفاقی با توما آشنا می‌شود. رابطه‌های متعدد توما بر قلبش سنگینی می‌کند و مدام از او می‌پرسد: چطور می‌توان بدون عشق معاشقه کرد؟ با این حال او کنار توما می‌ماند. انتخاب او این است که سنگینی زندگی را آن‌قدر به دوش بکشد تا خم شود. این خمیدگی هرچه بیشتر او را به زمین نزدیک می‌کند، بیشتر معنای زندگی را می‌فهمد. برعکس توما که زندگی را در رهایی و جدایی از زمین می‌داند.

شیوه‌ی نویسندگی کوندرا بر ستون‌های فلسفه و تحلیل بنا شده است. او به تحلیل مداوم شخصیت‌هایش می‌پردازد. رابطه‌ی ترازا با مادرش را بررسی می‌کند و نشان می‌‌دهد، زندگی اکنون و حتی آینده‌ی ترزا ریشه در گذشته‌ی او دارد یعنی زمانی که خانواده‌اش سنگ‌بنای وجودی او را پایه‌گذاری می‌کردند.‌

شخصیت ترزا با بازی ژولیت بینوش در فیلم سبکی تحمل‌ناپذیر هستی
شخصیت ترزا با بازی ژولیت بینوش در فیلم سبکی تحمل‌ناپذیر هستی

سابینا: سابینا معشوقه‌ی توما، زن نقاشی است که هرگونه تعلق و رابطه‌ای را زنجیری برای روح خود می‌‌‌داند. او تا مدت‌ها بعد از ازدواج توما و ترزا، رابطه‌اش با توما را حفظ  کرد. رابطه‌ی میان این سه نفر هرگز تبدیل به یک رابطه‌ای خصمانه نمی‌شود. کوندرا این تضاد و تقابل را به ملایم‌ترین شکل ممکن به تصویر می‌کشد. اگر کمک‌های مداوم سابینا به ترزا در مسائل شغلی نبود، پیدا کردن شغل و پیشرفت در آن برای او بسیار سخت می‌شد. برخلاف تصویر و تصور غالب، هیچ سرزنشی در روایت این رابطه دیده نمی‌شود. نه راوی ( نویسنده ) توما یا سابینا را سرزنش می‌کند و نه ترزا سابینا و توما  را دارای رذایل اخلاقی می‌داند و در تمام روایت‌ تنها یک سوال را در برابر ادعای توما ( جدایی رابطه‌ی احساسی و تنی ) مطرح می‌کند: چگونه؟

شخصیت سابینا با بازی لنا اُلین در فیلم سبکی تحمل ناپذیر هستی
شخصیت سابینا با بازی لنا اولین در فیلم سبکی تحمل‌ناپذیر هستی

فرانتس: کوندرا در روایت فرانتس به وجود تعارض‌های فردی اشاره می‌کند. فرانتس استاد دانشگاه و سخنران موفقی است که زندگی را بدون بار سنگین آن بر دوش‌هایش نمی‌تواند تحمل کند. او متاهل است و هرچند که مثل همه‌ی کلیشه‌های مردان خیانت‌کار رابطه‌ی خوبی با همسرش ندارد؛ اما از خیانت به او نیز رنج می‌برد. او نمی‌تواند بپذیرد که به اصول وفاداری و اهمیت به ارزش‌های خانوادگی پشت کند. برای او خوابیدن در بستر دو زن آن‌قدر زجرآور است که متقاعد می‌شود باید به زندگی زناشویی‌اش‌ خاتمه بدهد.

شخصیت فرانتس با بازی درک د لینت در فیلم سبکی تحمل ناپذیر هستی
شخصیت فرانتس با بازی درک د لینت در فیلم سبکی تحمل‌ناپذیر هستی

فرانتس و توما دو نقطه‌ی متضاد یک‌دیگرند. توما همسرش را دوست داشت و تا آخرین لحظات زندگی‌اش هرگز او را ترک نکرد؛ اما برای او رابطه‌ی تنی چیزی خارج از رابطه‌ی احساسی بود؛ اما فرانتس همسرش را دوست نداشت، با این حال نمی‌توانست درد خیانت به او را بپذیرد و ترجیح داد از رابطه‌ی رسمی خود خارج شود؛ اما سوال اصلی این است: خیانت احساسی سنگین‌تر است یا خیانت تنی؟ و اصلا تحمل کدام یک سخت‌تر است؟ سبکی یا سنگینی؟ فراموش نکنید که توما همواره در ادعای خود صادق بود. او هرگز کسی جز ترزا را به قلب خود راه نداد.

شاید گمان کنید این کتاب تنها روایت خیانت‌ها و رابطه‌های احساسی است؛ اما چنین نیست. آن‌چه گفته شد تنها چند سطری از ویژگی‌ها و جایگاه‌های شخصیت‌های اصلی این کتاب است. رمان سبکی تحمل‌ناپذیر هستی ( بار هستی ) رمان فلسفی است. هر سطر از این کتاب در ذهن تبدیل به پرسشی می‌شود که نویسنده عمدا به آن‌ها پاسخ نمی‌دهد. ممکن است به دنبال جواب یک پرسش ذهنی کتاب را تا انتها بخوانید؛ اما به پاسخ نرسید.

علاوه بر این‌ها داستان این رمان در بازه‌ی زمانی مهمی در تاریخ جمهوری چک اتفاق می‌افتد، زمانی که به بهار پراگ موسوم بود، زمان کوتاهی از آزادی بیان و اصلاحات اجتماعی و فاجعه‌ی بعد از آن حمله‌ی شوروی به جمهوری چک برای برقراری حکومت کمونیستی حقیقی.

این بازه‌ی زمانی نه تنها به عنوان عامل زمان در داستان تاثیرگذار است بلکه تاثیر این اتفاق بر سرنوشت روشنفکران و هنرمندان آن دوران را نیز به نمایش می‌گذارد، چرا که تمامی این چهار شخصیت اصلی همه کنشگران اجتماعی هستند که زندگی‌شان بعد از این اتفاق به کلی محدود شد. سابینا، ترزا و توما بعد از حمله‌ی شوروی از کشور می‌گریزند. بسیاری از اتفاقات مهم داستان در خارج از کشور رخ می‌دهد. در این گریزها و بازگشت‌هاست که کوندرا به تحلیل روان‌کاوی شخصیت‌هایش می‌پردازد.

نکته‌ای که قابل توجه است اصرار نویسنده بر خلق شباهت میان سابینا و ترزاست. او نشان می‌دهد الگوهای شبیه روحی چطور پاسخ‌های مختلف و متضاد خلق کرده است. پدر سابینا و مادر ترزا هردو در تربیت فرزند و رابطه با فرزندانشان اشتباهات یکسان داشته‌اند. با این حال سابینا به سبکی و ترزا به سنگینی برای تحمل زندگی پناه برده‌اند. شاید درک همین شباهت و دردهای مشترک کودکی است که باعث ایجاد رابطه‌ی دوستانه میان این دو شده است.

همان‌طور که در ابتدا اشاره شد، رمان محل ابراز عقیده است. این عقاید گاهی در لفاف تفصیل و استعاره و کنایه در دل داستان پنهان می‌شود تا در نهایت زیرصدای آرامی برای روایت قصه باشند. گاهی هم چنان بلند و رسا گفته می‌شوند که داستان را به حاشیه می‌رانند. سبکی تحمل‌ناپذیر هستی چنین است. صدای نویسنده در این اثر بسیار بلند است. چرا که او راوی نیست، بلکه پرسشگر است و حواس مخاطب را مدام به خود جلب می‌کند. او به تحلیل آنچه خواننده مشغول خواندن است، می‌پردازد و خواننده را در تحلیل انفرادی رها نمی‌کند.

زبان مشترک چیزی فراتر از هم‌زبانی است

کوندرا در خلال این رمان و بررسی روابط گوناگون به یک نکته‌ی کلیدی اشاره می‌کند. زمانی که رابطه‌ی فرانتس و سابینا به بن‌بست می‌خورد و کوندرا مشغول واکاوی علت‌های این مسئله است، به درستی شرح می‌دهد که زبان مشترک چیزی فراتر از زبانی است که انسان‌ها با آن صحبت می‌کنند. هرکلمه در طول سالیان با توجه به پیشینه‌ی تاریخی و احساسی هر فرد و تجربیات او شکل مخصوص به خود می‌گیرد که درک آن مستلزم درک جهان ذهنی گوینده آن است. زبان ذهنی سابینا که متعلق به تفکری آزاد و رهاست، لغات خاص خود با بار معنایی متفاوت دارد که برای فرانتس ـ که زندگی او بیش از حد جدی است ـ قابل درک نیست. اهمیت این نکته زمانی معلوم می‌شود که رابطه‌های بسیاری از ما به همین دلیل ساده و بی‌اهمیت از دست می‌رود. چرا که معنای کلمات برای هرکدام از ما متفاوت است.

« وقتی سابینا در حضور فرانتس کلاه را بر سرش گذاشت، او احساس ناراحتی کرد؛ گویی با زبانی که با آن نبود، با او حرف می‌زد. این رفتار نه شرم‌آور بود و نه از سر احساسات، بلکه صرفا رفتاری غیرقابل درک بود. آنچه باعث ناراحتی فرانتس شد، بی‌معنی بودن آن رفتار بود.
آدم‌ها وقتی جوان هستند و موسیقی زندگی‌شان در آغاز راه است، می‌توانند تغییر جهت بدهند و موتیف‌هایشان را عوض کنند ( همان‌طور که توماس و سابینا موتیف کلاه لبه‌دار را تغییر دادند )؛ اما اگر زمانی همدیگر را ملاقات کنند که مسن‌تر شده‌اند، مثل فرانتس و سابینا، موسیقی‌شان کمابیش تکمیل شده است و هر موتیف، شیء و کلمه‌ای، معنایی متفاوت برای هرکدامشان دارد. اگر بخواهم گزارشی از مکالمات فرانتس و سابینا ارائه کنم، می‌توانم فرهنگ لغاتی بلند و بالا از بدفهمی‌های آن‌ها تهیه کنم ( یعنی فرهنگی متشکل از کلماتی که برای آن‌ها نامفهوم است ) اجازه دهید، به جای آن فرهنگ بلند و بالا، به فرهنگی مختصر اکتفا کنیم.»[3]

بیایید کمی شلاق بخوریم!

میلان کوندرا که حالا چند سالی است نودمین سالگرد تولدش را پشت سر گذاشته است، در یک سکوت خودخواسته و به دور از هیاهوی رسانه‌ها در محله‌ای در پاریس زندگی می‌کند. او به‌عمد به دور از جریانات رسانه‌ای زندگی می‌کند و سال‌هاست که خبرنگار و مصاحبه‌کننده‌ای را به حریم خود راه نداده است چرا که معتقد است این آثار او هستند که باید در جامعه حضور داشته باشند و بررسی شوند:

« هیچ کدام از شخصیت‌های آثار من تصویر شخصی من نیستند. حتی هیچ کدامشان تصویری از یک مرد زنده نیست. من خود از زندگی‌نامه‌ها مبدل منزجرم. از بی‌احتیاطی نویسنده‌ها متنفرم. بی‌احتیاطی به نظر من گناه کبیره است. هرکس که زندگی خصوصی دیگران را مرور می‌کند باید شلاق بخورد. ما در عصری زندگی می‌کنیم که زندگی خصوصی آدم‌ها دارد از بین می‌رود. پلیس در کشورهای کمونیستی آن را از بین می‌برد. روزنامه‌نگارها در جوامع دموکرات آن را تهدید می‌کنند و کم کم مردم خودشان لذت زندگی خصوصی و حس داشتن آن را از دست می‌دهند. زندگی‌ای که ما نمی‌توانیم آن را از چشم دیگران مخفی کنیم مثل جهنم است.»[4]

او بعد از اتفاقات بهار پراگ و حمله‌ی شوروی به فرانسه رفت و در آن‌جا ساکن شد. برای سال‌ها تابعیت چک از او گرفته شده بود و بعد از چهل سال این تابعیت به او بازگردانده شد. هرچند که زندگی در فرانسه برای او عذابی به همراه نداشت و از فرانسه به عنوان وطن خود یاد می‌کند و بعد از مهاجرت نیز آثار خود را به این زبان  نوشت تا بتواند آثارش را از خطای مترجمان در امان نگه دارد. از دیگر آثار او می‌توان به شوخی، زندگی جای دیگری است، خنده و فراموشی، مهمانی خداحافظی و هنر رمان اشاره کرد.

بار هستی یا سبکی تحمل‌ناپذیر هستی؟ (بررسی ترجمه‌ی کتاب)

نام اصلی این کتاب که نویسنده برای آن برگزیده است: سبکی تحمل‌ناپذیر هستی است که در ایران به عنوان بار هستی مرسوم شده است. چرا که اولین ترجمه از این کتاب که توسط پرویز همایون‌پور به چاپ رسید با این نام روانه‌ی بازار شد.

بار هستی | نشر قطره (زرکوب)

نویسنده:
میلان کوندرا
ناشر:
قطره
مترجم:
پرویز همایون پور
قیمت:
ناموجود
متاسفانه این کتاب موجود نیست

پرویز همایون‌پور برای اولین بار این کتاب را در سال 1365 ترجمه کرد و جامعه‌ی ایرانی را با این شاهکار ادبی آشنا کرد. بعد از ترجمه‌ی این کتاب بود که دیگر آثار میلان کوندرا نیز در ایران ترجمه و چاپ شد. این ترجمه هنوز هم با این نام تجدید چاپ می‌شود. مترجم مقدمه‌ی کتاب « بار هستی » در مورد دلیل این کار می‌نویسد:

« عنوان کتاب در اصل «سبکی تحمل ناپذیر هستی» بوده که اندیشه ی زیربنایی و درونمایه بنیادی رمان است. ولی چون این عنوان، تنها پس از مطالعه ی رمان مفهوم می‌گردد، مترجم بار هستی را برگزید که هم در زبان فارسی مأنوس تر و مفهوم تر است و هم درونمایه اصلی کتاب را به خوب نشان می‌دهد.»

سال‌ها بعد این کتاب با نام اصلی آن یعنی سبکی تحمل‌ناپذیر هستی و با ترجمه‌‎ای جدید چاپ شد. زبان همواره در حال تحول است و ترجمه‌ کردن دوباره‌ی آثار قدیمی همه‌ی زبان‌ها اتفاق می‌افتد.

در سال 1393 حسین کاظمی یزدی این کتاب را دوباره ترجمه کرد که ترجمه‎‌ای روان‌تر و عریان‌تر است و کمتر دست‌خوش حذف و تغییر شده است.

به تماشای این کتاب بنشینید:

اگر کتابی می‌خوانید که به زبان مادری‌تان نوشته نشده است و  فیلمی با اقتباس از آن کتاب ساخته‌اند، تماشای آن فیلم را از دست ندهید چرا که ممکن است دید تازه‌تر و درست‌تری نسبت به کتاب و دیدگاه نویسنده پیدا کنید. خوشبختانه با اقتباس از این کتاب فیلمی دقیقا با همین نام، سبکی تحمل‌ناپذیر هستی، ساخته شده است.

فیلیپ کافمن در سال 1988 با اقتباس از این کتاب و بازی بازیگرانی مثل دانیل دی-لوئیس، ژولیت بینوش، لنا اولین، لاسلو سابو یکی از زیباترین فیلم‌های تاریخ سینما را ساخت. نکته‌ی قابل توجه در این فیلم دیالوگ کم، قاب‌بندی‎‌های چشم‌نواز و موسیقی زیبای فیلم است. فیلم بسیار طولانی است و تقریبا توالی اتفاقات کتاب را رعایت کرده است هرچند که زاویه‌ی دید نویسنده و کارگردان با یک‌دیگر متفاوت است.

شخصیت ترزا با بازی ژولیت بینوش در فیلم سبکی تحمل ناپذیر هستی به کارگردانی فیلیپ کافمن
شخصیت ترزا با بازی ژولیت بینوش در فیلم سبکی تحمل‌ناپذیر هستی به کارگردانی فیلیپ کافمن

نقطه‌ی قوت فیلم، تصویربرداری خوب و موسیقی شاهکار است. دقیقه‌های طولانی فیلم بدون هیچ دیالوگی پیش می‌رود و مخاطب احساس کمبودی در این زمینه نمی‌کند. دیدن این فیلم هرچند که اقتباسی است و به طور صد در صدی با کتاب هم‌پوشانی ندارد، اما به فهمیدن بهتر نسخه‌ی فارسی آن کمک می‌کند. مخصوصا به درک بهتر رابطه‌ی سابینا و ترزا. کتاب سبکی تحمل‌ناپذیر هستی را با صبر و حوصله بخوانید و بعد به تماشای این فیلم قدیمی بنشینید و لذت ببرید. ‌

برش‌هایی نفس‎گیر از کتاب «بار هستی»

بیایید یک بار این کلمات را کنار هم بگوییم، سرما و گرما، روشنی و تاریکی، روز و شب، نازکی و کلفتی، بلندی و کوتاهی، سبکی و سنگینی... یکبار دیگر آن‌ها را تکرار کنید. حالا به این موضوع فکر کنید چقدر برای فهمیدن هرکدامشان به دیگری نیاز داریم؟ برای فهمیدن روز به شب برای فهمیدن خوبی به بدی و برای فهمیدن سبکی به سنگینی... جالب نیست؟ دقیقاً این تضاد هست که به ما کمک می‌کند تا واژه‌ها و مفاهیم  را درک کنیم. تضادی که یک فیلسوف یونانی به نام پارمنید شش قرن قبل از میلاد مسیح به آن اشاره می‌کند و می‌گوید جهان به عوامل متضاد تقسیم شده و دارای دو قطب با دو سوی مثبت و منفی است. 

  • مفاهیم (روشنایی، گرمی، نازکی، هستی) مثبت
  • مفاهیم مقابلشان (تاریکی، سردی، زبری، نیستی) منفی

شاید این تقسیم‌بندی مفاهیم جهان، به دو قطب مثبت و منفی بسیار کودکانه باشد اما این پرسش به هیچ وجه کودکانه نیست: 

سبکی یا سنگینی کدام مثبت است؟

این دقیقاً دغدغه‌ای‌ است که میلان کوندرا نویسنده‌ی اهل چک در کتاب بار هستی به آن می‌پردازد و اعتقاد دارد که این تضاد سنگین و سبک اسرارآمیزترین و مبهم‌ترین تضادهاست. او شخصیت‌هایش (ترزا، سابینا، توما و فرانز) را با مفهوم سبکی و سنگینی به چالش می‌کشاند و بارها در کتابش فلسفه‌ی پارمنيد و موسيقي بتهوون را در مقابل هم می‌گذارد.

پارمنید می‌‎گو‌ید: سبک مثبت و سنگین منفی است و تحسین‎ کننده‌ی سبکی در زندگی است. از طرفی موسيقی بتهوون به اهميت و ارزش سنگيني روح تأئید می‎کند كه يک ضرورت بشری است.

برش‌هایی نفس‎گیر از کتاب «بار هستی» درباب سبکی و سنگینی: 

روایت اول:

وقتی واقعه‌ی هولناکی در زندگی رخ می‌دهد، آن را به کمک استعاره‌ی سنگینی توضیح می‌دهیم. می‌گوییم بارسنگینی بر دوش داریم و این بار را حمل می‌کنیم، خواه قدرت تحمل آن را داشته و خواه نداشته باشیم. پس با آن واقعه مبارزه می‌کنیم، خواه بازنده، خواه برنده شویم. اما سابینا یکی از شخصیت‌های اصلی کتاب «سبکی تحمل ناپذیر هستی» پس از چهارسال هنوز نتوانسته بود غم خویش را به دست فراموشی بسپارد. اگر از او می‌پرسیدند برایش چه اتفاقی افتاده، پاسخ مناسبی نداشت. اگر این غم ناشی از اتفاق هولناکی نبود پس چه اتفاقی برای سابینا روی داده بود؟ در واقع هیچ. سابینا مردی را ترک کرده‌ بود که خودش نمی‎خواست با او بماند. آیا اورا دنبال کرده‌ بود؟ آیا کوشیده‌ بود از او انتقام بگیرد؟ نه، او دست به هیچ کاری نزده بود. واقعه هولناک سابینا، فاجعه سنگینی نبود، بلکه عارضه‌ای بود که از سبکی ناشی می‌شد. آن چه بر شانه‌های او احساس می‌شد، بار سنگینی نبود، 

بلکه «سبکی تحمل ‎ناپذیر هستی» بود.

روایت دوم:

ترزا از خيانت‎‌های مداوم شوهرش توما دچار اضطراب، رنج‌‎های پياپی و كابوس‌های شبانه است و همین  آشفتگی‌ها سبب دلرحمی و همدلی و شاید عشقی در توما می‌شود. احساسی که یک سنگينی در روح توما ايجاد می‌‎كند. ترزا در جایی از فرط تنهایی رابطه‌ی خود با سگش را با رابطه‌ی خود با توما همسرش مقایسه می‌‎کند آنقدر که خواننده را به یاد تنهایی‌‎اش در جهان می‌اندازد.

روایت سوم: 

سابینا دوست توما، زنی است زیبا و فریفته‌ی خیانت که معشوقه‌ی آقای فرانز می‌شود. فرانزی که در باب وفا می‌گوید: وفا والاترین پارسایی‌هاست که به زندگی ما وحدت می‌بخشد، و بدون آن زندگی ما به صورت هزاران احساس ناپایدار پراکنده می‌شود. اما شیفته‌ی زیبایی سابینا می‌شود و همسر خود را بعد از بیست سال رها می‌کند.

روایت چهارم:

سابینا با زنانگی و لوندی همه را به سمت خود می‌کشاند و سپس آن‌ها را رها می‌کند اما در جایی به انتهای خیانت‌هایش و خلا عجیبی می‌رسد و اغراق می‌کند می‌توان به عشق، پدر ومادر، فرزند، وطن خیانت کرد ولی وقتی هیچ‌کدام از این‌ها نباشد به چه چیزی می‌توان خیانت کرد؟ 

به طور کلی؛

نگاه کوندرا در رمان‌هایش نه نگاه قهرمان‌سازی، بلکه یک نگاه فلسفی است که به شناخت جسم و روح انسان کمک می‌کند و خواننده را به درون ذهن شخصیت‌هایش می‌کشاند تا آن‌چه را از ذهن یک فرد در خلال یک رابطه‌ی احساسی می‌گذرد به تصویر بکشد. توما پزشک جراح و سابینا نقاش است، به شدت به آزادی معتقد هستند و زندگی را سبک می‌خواهند و ترزا و فرانز که به عنوان شریک احساسی روبه‌روی این دو شخصیت قرار می‌گیرند، با نگاهشان به دنیا به روح سنگینی می‌بخشند. برای مثال، ترزا ساعت‌ها به پیکر خود در آیینه نگاه می‌کند و از بدنش ناراضی است و تن و روان را ازهم جدا می‌بیند، درحالی‎که سابینا تماماً زنانگی و لوندی را به تصویر می‌کشد. به نظر دو مفهوم سبکی و سنگینی در اتفاقات روزمره‌ی این چهار شخصیت در نوسانند و ناخواسته ذهن را به سمت تعادل می‌کشانند. تمام اتفاقات این کتاب در خلال حمله‌ی شوروی به چک اتفاق می‌افتد و زندگی شخصیت‌ها را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. به طوری‎که کوندرا پا فراتر می‌گذارد؛ مفاهیم سبکی و سنگینی را نه تنها در رابطه‌ی احساسی بررسی می‌کند، بلکه در دیگر اتفاقات زندگی آن‌ها را به نمایش می‌گذارد. 

به راستی کدام را باید انتخاب کرد سبکی یا سنگینی؟

بار هستی یکی از رمان های میلان کوندرا نویسنده‌ی اهل جکسلواکی است. رمان های دیگر این نویسنده با عناوین هویت، عشق های خنده دار و مهمانی خداحافظی به فارسی ترجمه شده است.


[1] - ( کوندرا، کاظمی یزدی، 1393: 9)

[2] - (همان: 11)

[3] - (همان: 95)

[4] - ( گفت‌وگو با میلان کوندرا روزنامه‌ی نیویورک تایمز، ترجمه‌ی لیلا نصیری‌ها)

دیدگاه ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

پرسش های متداول

انتشارات نیکو نشر،نشر گویا و نشر قطره.

سال 1984 منتشر شده است.

جزو پرفروش ترین کتاب ها و رمان های ایران و برنده جایزه ی لس آنجلس تایمز سال 1984 است .

مطالب پیشنهادی

مهاجرت، کنده‌شدن از جا، جا کَن شدگی

مهاجرت، کنده‌شدن از جا، جا کَن شدگی

آینه‌های دردار اثر هوشنگ گلشیری

چهل‌و‌دو روز در یک اتاق: سفری بی‌انتها

چهل‌و‌دو روز در یک اتاق: سفری بی‌انتها

معرفی کتاب سفر به دور اتاقم، نوشته‌ی اگزویه دومستر

هجرت در مکان سکونت در زبان

هجرت در مکان سکونت در زبان

نگاهی به دگرگیسی زبانی جومپا لاهیری، از آمریکا تا ایتالیا

کتاب های پیشنهادی