نوستالژی برای امر ناممکن

مروری بر کتاب دیوار گذر نوشته‌ی مارسل امه

سید احسان صدرائی

پنجشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۸

نوستالژی برای امر ناممکن

دیوارگذر مجموعه‌ای شامل شش داستان از نویسنده‌ی معروف فرانسوی، مارسل امه، است. زمان انتشار این مجموعه داستان به سال ۱۹۴۴، همزمان با اشغال فرانسه، بازمی‌گردد. داستان‌های او غالبا در فضایی رویایی و طنزگونه‌ اتفاق می‌افتد اما هرگز شانه از بار واقعیت خالی نمی‌کند. در این داستان‌ها امه به شخصیت‌هایی که خلق می‌کند اهمیت می‌دهد؛ آن‌ها برای او واقعی هستند و امیدها و ترس‌های آن‌ها نیز واقعی‌ست.

داستان اول -تحت عنوان دیوارگذر- زندگی کارمند ساده‌ای به نام دوتیول را شرح می‌دهد که طی اتفاقی متوجه می‌شود استعدادی خارق‌العاده دارد. عبور از دیوارها از آن نوع توانایی‌هایی نیست که وسوسه‌هایی را همراه با خود نداشته باشد و پر واضح است که شخصیت داستان این وسوسه‌ها را اجابت می‌کند. دوتیول، پس از آگاهی از این نیرو، آن را در راه بدی و جنایت به کار می‌گیرد. او بانکدار‌ها، جواهرفروش‌ها و حتی پلیس‌ها را نیز وارد بازیِ خویش می‌کند اما در لحظه‌ای نابه‌هنگام و تراژیک قدرت خود را از دست می‌دهد. در سال ۱۹۸۹ پیکره‌ای از شخصیت داستان دیوارگذر، توسط ژان ماریس –مجسمه‌ساز و بازیگر فرانسوی- درست در مقابل خانه‌ی امه ساخته می‌شود.

دومین داستان -با عنوان کارت- وضعیت فرانسه در بحران جنگ و قحطی را نشان می‌دهد. در این دوره سیاست‌مداران تصمیم می‌گیرند به نسبت بی‌فایده بودن افراد در جامعه بخشی از زندگی آن‌ها در ماه را به نفع شهروندان مفید کسر کنند. این داستان به صورت روزنوشت‌های یک نویسنده‌ی تنها که فقط پانزده‌ روز در ماه حق زندگی دارد نوشته شده ‌است. امه در این داستان برخورد قهرآمیز دولت‌مردان و عموم جامعه با نویسندگان و روشنفکران را به تصویر می‌کشد. «تازه داریم متوجه می‌شویم که ثروتمندها، بیکارها، روشنفکرها و روسپی‌ها تا چه حد می‌تونن واسه یه جامعه خطرناک باشن. اونا تو جامعه هیچی به وجود نمیارن جز آشفتگی، هیاهوی بیهوده، بی‌نظمی و نوستالژی برای امر ناممکن.»[1]

داستان سوم با نام حکم چندان بی‌ارتباط با داستان پیشین نیست. در گرماگرم اشغال فرانسه توجه دولت به مسئله‌ی ساعت تابستان جلب می‌شود. رهبران دولت‌ها متوجه می‌شوند که می‌توانند به جای جلو کشیدن یک یا دو واحدی ساعت، آن را در مضربی از بیست و چهار ساعت جلو بکشند. آن‌ها برای رهایی ملت‌ها از کابوس جنگ، زمان را هفده سال پیش می‌کشند و مردم را به دنیای آینده و روزهایی مملو از صلح می‌فرستند. داستان روایت زندگی یک نویسنده است که -در زمان جدید- برای دیدار دوستی به سفر می‌رود و در طول این سفر به زمان گذشته بازمی‌گردد. این اتفاق باعث می‌شود مرد با آگاهی به آینده دوباره آن را تجربه کند؛ تجربه‌ی نوعی دوزخ. «من یه پیرمرد بدبختم. نه فردایی برام مونده، نه حادثه‌ای. دیگه قلبم در انتظار روزهای آینده نمی‌تپه. من یه پیرمردم. تا موقعیت غم‌انگیز یه رب‌النوع نزول کردم.»[2]

چهارمین داستان برخلاف داستان‌های پیشین یک روایت واقع‌گراست. ضرب‌المثل موقعیت پدری خشن و متکبر را نشان می‌دهد که جایزه‌ی بزرگی را دریافت کرده و می‌خواهد این خبر را سر میز شام به خانواده‌اش بدهد. سردی و بی‌اعتنایی خانواده باعث می‌شود که او خشمش را به پسر کوچکش معطوف کند و همین او را در مخمصه‌ای ناگزیر می‌اندازد: دغدغه‌ی تفسیر یک ضرب‌المثل.

داستان آخر-چکمه‌های هفت‌فرسخی-  ماجرای شش پسربچه را شرح می‌دهد که در پرسه‌های شیطنت‌آمیزشان به جفتی کفش، آن هم در یک سمساری، برمی‌خورند؛ کفش‌هایی که قابلیتی جادویی دارند. پنج پسربچه به دنباله‌روی از دوست فقیرشان، آنتوان، در پی به دست آوردن چکمه‌ها دچار صدمه و روانه‌ی بیمارستان می‌شوند. این داستان تا بخش انتهایی در وضعیتی واقع‌گرایانه پیش می‌رود اما در آخر نویسنده برای نجات قهرمان از غم و اندوه فقر به تخیل متوسل می‌شود.


[1]دیوارگذر، مارسل امه، به ترجمه اصغر نوری، نشر ماهی

[2]همان

دیدگاه ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

پرسش های متداول

در این داستان ها امه به شخصیت هایی که خلق می کند اهمیت می دهد؛ آنها برای او واقعی هستند و امیدها و ترس های آنها نیز واقعی است.

داستان آخر-چکمه های هفت فرسخی- ماجرای شش پسربچه را شرح می دهد که در پرسه های شیطنت آمیزشان به جفتی کفش، آن هم در یک سمساری، برمی خورند؛ کفش هایی که قابلیتی جادویی دارند. پنج پسربچه به دنباله روی از دوست فقیرشان، آنتوان، در پی به دست آوردن چکمه ها دچار صدمه و روانه بیمارستان می شوند.

مطالب پیشنهادی

هجرت در مکان سکونت در زبان

هجرت در مکان سکونت در زبان

نگاهی به دگرگیسی زبانی جومپا لاهیری، از آمریکا تا ایتالیا

هایکو شعر ژاپنی از آغاز تا امروز

هایکو شعر ژاپنی از آغاز تا امروز

برگرفته از کتاب "هایکو (شعر ژاپنی از آغاز تا امروز)"

امیدوارم تاسف روزی را نخورید که من...

امیدوارم تاسف روزی را نخورید که من...

بخشی از کتاب «درک یک پایان» اثر جولین بارنز

کتاب های پیشنهادی